نیلوفر بیضایی و داستان یک مادر و سه دختر

الهه خوشنام، روزنامه نگار، ۲۱ آذر ۱۴۰۲ – ۱۲ دسامبر ۲۰۲۳

بازتاب فریاد «زن،زندگی، آزادی» را سال گذشته در جشنواره تئاتر ایرانی- کلن در نمایش از «سنگ‌های بی نام و نشان تا مهسا دختر ایران» شاهد بودیم. نیلوفر بیضایی یک بار دیگر در بیست و نهمین دوره همین فستیوال با تکیه بر همین موضوع نمایش «همه آنهایی را که می شناسیم» به صحنه آورد.

صدای آزادی‌خواهانه زنان ایرانی در میان جور و ستم و تبعیضی که در جامعه مرد سالار از سال‌های دیر و دور بر آنان اعمال می‌شود در بیش از ۲۰ نمایشنامه نیلوفر بیضایی بازتابیده شده است.

از «چهره به چهره در آستانه فصلی سرد» که از طاهره قره‌العین می‌گوید تا فروغ فرخزاد و «اگر که عشق گناه است» که شاعران زن ایرانی، افغان و تاجیک را از قرن‌های گوناگون با هم روبرو می‌کند و جنبه عام‌تری به آن می‌بخشد.

نیلوفر بیضایی در برابر این پرسش بی‌بی‌سی فارسی که چرا پس از گذشت یک سال همچنان به این موضوع پرداخته است گفت: «من همچنان در ذهنم با این مسئله درگیر هستم. این جنبش پایان نیافته و در درون ایران و در زندگی روزمره همچنان ادامه دارد. قرار بود امسال متن دیگری را از نویسنده همین نمایشنامه، روشنک مرادی که در ایران زندگی می‌کند، به صحنه بیاورم. ولی از او خواستم نمایشنامه دیگری با تکیه بر این جنبش برایم بنویسد. کار پارسال را من در بحبوحه جنبش به صحنه بردم.»

در نمایش سال گذشته نیلوفر بیضایی با استفاده از فیلم و اسلاید نه تنها نخستین سال‌های اعدام و سرکوب در ایران پس از انقلاب را مستند کرد بلکه به نهال رو به رشد جنبش در حال وقوع نیز پرداخت.

خانم بیضایی درباره چگونگی تهیه این فیلم‌ها گفت: «فراخوانی با تکیه بر کتاب مهدی اصلانی تهیه کرده بودم که برای بازماندگان همه کسانی که در زندان‌های جمهوری اسلامی کشته یا زندانی شده بودند، فرستادم. از همه آن‌ها خواستم که فیلم کوتاهی برای من بفرستند. فیلمی که بخش آغاز انقلاب را به بخش پس از آن پیوند می‌دهد. این فیلم‌ها تا کنون در هیچ کجای دیگر نمایش داده نشده است. در کار سال گذشته نبض خیابان برای من مهم بود.»

او در ادامه گفت‌و‌گو درباره تفاوت فضای دو نمایشنامه گفت: «در نمایش ‘همه آنهایی که می‌شناسیم’، ما از خیابان به خانه می‌رویم و فضای پشت خیابان را مطرح می‌کنیم. دو شیوه متفاوت نمایشی. بستگی به زاویه دید کارگردان دارد. هر نگاهی شیوه ویژه نمایش خود را می‌طلبد.»

نخستین صحنه نمایش همان فضای پشت خیابان است. خانه‌ای که چهار زن، مادر و سه دختر در آن زندگی می‌کنند. مادری که با انزجار روسری خود را به گوشه‌ای پرتاب می‌کند و می‌گوید: «…. هر کسی که این لچکو سر ما کرد.» مشکلات مالی مانند بسیاری از خانواده‌ها گریبانگیر این مادر و سه دختر است. مادر نمی‌داند چگونه مخارج خانواده را تهیه کند و دختر بزرگ تر (پروانه) او را دلداری می‌دهد. در این گیر و دار از خواهر کوچک‌تر هم خبری نیست که سر آغاز نگرانی‌ها است.

پروانه: به تو چی گفت.

فرزانه: اعصابش خیلی خرد بود بابت دانشگاه. گفت ازش خواستن فردا بره تعهد بده تو کمیته انضباطی.

پروانه: لجن‌های بی همه چیز.

فرزانه: مامان می‌دونه؟

پروانه: آره ولی من گفتم بابت شهریه‌اش بوده.

فرزانه: ریدی تو هم، زن بیچاره الان فکر می‌کنه مشکله ما بازم پوله.

پروانه: نه که نیست.

در این میان مادر هم با مرور خاطراتش از پدر سختگیرش گله می کند که اشاره‌ای به سنت‌های دست و پا گیر زنان در خانواده‌های قدیمی است. حس حضور پدری که همسر و فرزندش را به خاطر آواز خواندن و رقصیدن کتک می‌زند، نشانگر همدردی مادر با سه دختری است که در کوچه و خیابان به دست همین مذهبیون افراطی که به قدرت رسیده‌اند، سرکوب می‌شوند.

روشنک مرادی نویسنده نمایشنامه در ایران زندگی می‌کند و نخواسته که نامش نباشد یا مستعار باشد.

نیلوفر بیضایی در این رابطه می‌گوید: «من از خانم مرادی خواستم به دلیل حفظ امنیت نام دیگری برای خودشان انتخاب کنند. پاسخشان این بود که در شرایطی که زنان در ایران از بسیاری منافعشان می‌گذرند این کار درستی نیست. نام اصلی مرا بر روی نمایش بگذارید.»

او در ادامه درباره نگرانی‌هایش از پیامدهای این موضوع می‌گوید: «من احساس مسئولیت می‌کنم و به همین دلیل هم بارها گفته و نوشته‌ام که ایده نمایش مال من بوده است. ولی همین شجاعت نوشتن متن و گذاشتن نام اصلی به نطر من واقعا تحسین برانگیز است. تماشاگران هم با واقعیت آن چه در ایران می‌گذرد بیشتر آشنا می‌شوند و آن را بیشتر باور می‌کنند.»

خانم بیضایی پیش از این در مصاحبه‌ای گفته که استفاده از فیلم و اسلاید کمک می‌کند تا تماشاگر با سطور نانوشته نمایش بیشتر ارتباط برقرار کند.

او درباره چرایی این کار در اجرای نمایش‌هایش با بیان اینکه «بستگی دارد که نمایش چه می‌طلبد و چه منطقی را دنبال می‌کند» می‌گوید: «من بیشتر برای مستند کردن تئاتر از این دو وسیله استفاده می‌کنم. اِروین پیسکاتور در دهه بیستم میلادی، نخستین بنیانگذار استفاده از این تکنیک بود تا تئاتر را به نمایش مستند نزدیک کند. استفاده از فیلم در واقع برای ایجاد یک فاصله است تا به این وسیله واقعه را بازسازی کنیم. در همین نمایش آخر من تنها ۴۰ ثانیه از فیلم را در نمایش گنجانده‌ام.»

نیلوفر بیضایی و بازیگرانش، بهرخ بابایی، ملیحه بابایی، مونا اکرمی و مرمر تاجیک موفق شده‌اند تماشاگران را شریک در دغدغه‌های این خانواده چهار نفری زنانه در ایران کنند. تماشاگرانی که در پایان نمایش، با سر دادن شعار «زن، زندگی، آزادی» این نگاه به مبارزات زنان ایران را تایید کردند.