حقوق زن، حقوق‌بشر است

( درج شده در سايتهای اينترنتی )

نیلوفر بیضایی

 قرن بیست‌ویكم است و ما در آستانه‌ی روز جهانی زن هستیم. سرزمینمان ایران همچنان با “قرون وسطا“ی خویش دست و پنجه نرم می‌كند و زنان ایران همچنان از نظر “قانون“، موجوداتی ناقص‌العقل محسوب می‌شوند.

 حكومت اسلامی ‌و قوانین آن بر پایه‌ی تبعیض و نقض حقوق‌بشر استوار است كه در دو عرصه‌ی‌ اصلی نمود عینی پیدا می‌كند: جنسیت و دگراندیشی. بعبارت دیگر بر طبق قانون اساسی و قوانین مدنیِ حكومت دینی،  انسانها بر اساس جنسیت، باور و اعتقاد از نظر حقوقی تقسیم شده‌اند. این تقسیمِ حقوقی كه‌ از احكام اسلامی ‌نشاًت می‌گیرد، از یكسو بمعنای نفی “فردیت“ انسانهاست و از سوی دیگر موجب ایجاد شرایطی كاملا تبعیض‌آمیز شده‌است كه بر طبق آن عده‌ای نسبت به عده‌ی دیگر از امتیازات ویژه برخوردارند و عده‌ای حتی‌ از حق حیات و زندگی‌انسانیِ خویش محروم گشته‌اند. بر خلاف اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر كه مبنا را برسمیت شناختن حقوق فردی‌ انسانها قرار داده‌است، در قوانین حكومت اسلامی ‌مبنا بر برتری حقوق‌جمعیِ گروهی بر گروههای دیگر گذاشته شده‌است. از یكسو زنان كه بیش از نیمی‌ از جمعیت كشور را تشكیل می‌دهند، مكرراً و به وضوح مورد تبعیضات بیشمار قانونی قرار گرفته‌اند و از سوی دیگر دگراندیشان، غیر‌مسلمانان، مسلمانان اهل سنت و حتی  مسلمانان شیعه‌ای كه در مقام “ اجتهاد“ و “فقاهت“ قرار ندارند ( یعنی‌اكثریت ملت)، طبق این قوانین از حق تعیین سرنوشت خود محروم گشته‌اند.

 بر خلاف اعلامیه جهانی حقوق‌بشر كه همه‌ی‌ انسانها صرف نظر از جنسیت، نژاد، زبان، رنگ پوست، گرایش فكری، گرایش دینی و اعتقادات شخصی را صاحب حقوق برابر می‌داند، قانون اساسی جمهوری‌اسلامی ‌با حذف “جنسیت“، “باور و عقیده“ و “تعلق دینی “ و همچنین مركزیت بخشیدن به نقش “ولی فقیه“ و شورای نگهبان، از یكسو حقوق زنان، دگراندیشان و غیرمسلمانان را و از سوی دیگر حق تعیین سرنوشت كلیه‌ی‌ آحاد ملت را، نقض می‌كند.

 در مقدمه‌ی قانون اساسی، وظیفه‌ی زنان تربیت فرزندان “مكتبی“ و مومن شمرده می‌شود، بعبارت دیگر زنان پیش از اینكه بعنوان انسان حقوقمند برسمیت شناخته شوند، بعنوان “مادر“، آنهم فقط مادرِ مسلمان و موظف به تربیت فرزندان مكتبی، مورد قبول قرار می‌گیرند. بر طبق همان قانون اساسی، زنان حق رسیدن به مقام ریاست جمهوری ندارند، بر طبق قوانین مدنی‌اش، شهادت دو زن باندازه‌ی شهادت یك مرد معتبر است و یك زن، نصف مرد ارث می‌برد، سن ازدواج دختران 9 سال است (برسمیت شناختن تجاوز به كودك)، زنان حق قضاوت و اشتغال بعنوان قاضی ندارند، زنان حق انتخاب پوشش ندارند، حق تصمیم‌گیری در مورد زنان بعهده‌ی پدر یا شوهر است و بسیاری موارد دیگر كه بارها گفته و نوشته شده و بازگویی آن شاید تكرار مكررات باشد اما هر بار چشمها را بر واقعیت دردناك باز می‌كند و ابعاد فاجعه را به تصویر می‌كشد.

 اگر به آنچه در بالا آمد، موارد بیشمار نقض حقوق دیگر آحاد ملت، از اقلیتهای مذهبی گرفته تا دگراندیشان … را از قوانین مدنی و قانون قصاص بازگو كنیم، خود ما كه ‌ایرانی هستیم و بناچار با افكار قرون وسطایی رجال دینی‌ آشناییم، باز انگشت حیرت بر دهان می‌گیریم و می‌اندیشیم، در قرن 21 چگونه چنین چیزی ممكن است. انگار خواب می‌بینیم یا باید خود را به خواب بزنیم تا تحمل و هضم آنچه بر ملتمان می‌رود برایمان ممكن شود. چگونه می‌توانیم به فرزندان آینده‌ی ‌این سرزمین بگوییم كه ما در قرن بیست و یكم به وقت جهان، تمام نیرو و توان‌ ملی‌مان صرف جنگیدن با مناسبات چهارده قرن پیش شده‌است. این ناهمزمانی را چگونه می‌بایست توضیح بدهیم. چگونه بگوییم كه در عصر دیجیتال و كشف ماه، ما در كجای زمان ایستاده یم و چرا.

 چگونه بگوییم كه زنانمان سنگسار می‌شوند، چگونه بگوییم كه در كشورمان طبق “قانون“، زن می‌بایست از شوهر و پدر اطاعت كند و اگر نكند و بدست یكی ‌از آنها كشته شود یا مورد خشونت قرار بگیرد، مجازاتی در كار نیست. چگونه بگوییم كه در كشورمان از نه سالگی، بعنوان زن به ‌آنها نگاه می‌شود. چگونه بگوییم  زنان كشورمان نه حق طلاق دارند و نه حق حضانت فرزند. چگونه بگوییم كه زنانمان بدون اجازه‌ی همسر یا پدر حق انتخاب شغل ندارند، حق سفر ندارند، حق بودن و زیستن نیز ندارند.

 چگونه بگوییم، آمار دختران فراری در كشورمان سرسام‌آور است. دخترانی كه تحت فشار قرار دارند، مورد خشونت و تجاوز قرار می‌گیرند. دخترانی كه قانون تبعیض‌آمیز اسلامی‌، حق تملك آنها را به پدران، برادران و همسران سپرده‌است. دخترانی كه مانند شیء به ‌آنها نگاه و با آنها رفتار می‌شود. دخترانی كه تنها بعنوان ابزار ارضاء جنس مخالف دیده می‌شوند. چگونه بگوییم كه بسیاری ‌از دختركان سرزمینمان در سنین نوجوانی، بجای رد و بدل كردن دفتر خاطرات یا چسباندن عكس فلان هنرپیشه  بر روی دفترشان، بجای گفتن از عشق و آرزو، در ذهن خود نقشه‌ی خودكشی می‌كشند تا از این زندگی كه یكسره بندگی ‌است، رها شوند. چگونه از زندگی و عشق بگوییم، آنجا كه مرگ و شكنجه و زندان، افیون و بردگی جنسی، آینده‌سازان آن سرزمین را به نیستی می‌كشاند.

 باید بگوییم. باید بگوییم در قرون وسطای ‌ایرانمان كه تك تك ما دانسته یا نادانسته، خواسته یا ناخواسته، در ایجاد بی عدالتیها و نامردمیها و تبعیضات و بربریتِ حاكم بر آن نقش داشته‌ایم، جنبشی در حال شكل‌گیری ‌است كه مصمم است تا قرون وسطای درون و نمود بیرونی‌اش (حكومت اسلامی) را به چالش بكشد و اینبار آگاهانه می‌خواهد ایران را به قرن بیست و یكم بیاورد.

 امروز در برابر اینهمه بی‌عدالتی و تبعیض و به همت بسیاری ‌از زنانِ آگاه كشورمان كه تن به ظلمت ندادند و تمكین‌پذیر نیستند، جنبشی شكل گرفته ‌است كه حكومت دینی را با تمام جناحهای درون و بیرون آن، به چالش كشیده‌است. حكومت اسلامی ‌و دلبستگان آن می‌دانند كه مسئله‌ی زن، پاشنه‌ی‌آشیل آنهاست و حساسیت افكارعمومی‌ جهان نسبت به حقوق زنان در ایران، امری ‌است غیر قابل انكار. در برخورد با حقوق زن است كه تمام راویانِ“اسلام راستین“ و“دروغین“، به نقاط مشترك فراوان می‌رسند و بهمان نسبت از خواسته‌های زنان و ملت ایران دورتر می‌شوند. اما این جنبشی كه دارد شكل می‌گیرد، جنبش زنان ایران، بدلیل استقلال خود، بدلیل پیوند تنگاتنگش با دمكراسی‌خواهی و سكولاریسم، بدلیل فراگیر بودن خواسته‌هایش، یكی ‌از مهمترین پایه‌های جنبش دمكراسی‌خواهی ‌ایران است. مگر نه‌‌اینكه حكومت اسلامی ‌از آغاز تاسیس خود، زنان ایران را اولین هدف تبعیض و سركوب قرار داد. مگر نه‌اینكه حكومت در این بیست و پنج سال نتوانست زنان ما را به پستوی خانه براند و مگر نه‌اینكه در این بیست و پنج سال بسیاری ‌از زنان ما در راه تجهیز خود به دانش و ذخیره‌یِ ‌انرژی برای مقابله با بربریت قدم برداشته‌اند و مگر نه‌اینكه ‌امروز یكی ‌از مجهزترین و آگاهترین اركان جنبش دمكراسی‌خواهی ‌ایران را جنبش زنان تشكیل می‌دهد. امروز زنان ما با وجود سركوب بی‌امان دینمدارانی كه خشونت تنها ابزار تداوم حیاتشان است،‌ در پارك لاله‌ی تهران جمع شدند تا به قوانین تبعیض‌آمیز حكومت اسلامی ‌اعتراض كنند و بگویند كه بر زنان ایران چه می‌رود. امروز زنان ایران، هشت مارس، روز جهانی زن را گرامی ‌داشتند تا بگویند زنان ایران، ملت ایران، جزئی ‌از جامعه‌ی جهانی ‌است و بگویند كه حقوق زنان، حقوق‌بشر است و باز هم بگویند كه حقوق بشر در ایران بیست و پنج سال است كه بی وقفه نقض می‌شود. امروز زنان ایران، بار دیگر اعلام كردند كه ملت ایران خواهان دمكراسی است و دمكراسی و برابری حقوق و رفع تبعیض، تنها از مسیر كوتاهیِ دست دین و ایدئولوژی‌ از قدرت سیاسی می‌گذرد. روز زن بر زنان ایران مبارك باد.

٨ مارس ٢٠٠٤