فیروزه خطیبی، بی بی سی/۲۵ مرداد ۱۳۹۱
فروغ و قره العین، چهره به چهره در آستانه فصلی سرد
اعضای گروه تئاتر دریچه به سرپرستی نیلوفر بیضائی تازه ترین اثر نمایشی این نمایشنامه نویس و کارگردان ساکن فرانکفورت به نام “چهره به چهره در آستانه فصلی سرد” را در تالار «فروید» دانشگاه لس آنجلس به اجرا گذاشتند.«چهره به چهره در آستانه فصلی سرد» دریک پرده و دو تابلو، با بازی بهرخ بابائی بازیگر و کارگردان ساکن شهر کلن در نقش های اصلی، گوشه هایی از زندگی و افکار دو زن، طاهره قره العین و فروغ فرخزاد را به نمایش می گذارد.
قره العین، شاعر و زن مشهور در آئین بهائی است که برخی به دلیل برداشتن روبنده در «واقعه بدشت» او را فعالی فمینیستی می خوانند و فروغ فرخزاد، از پیشگامان شعر معاصر فارسی با صدایی زنانه به شمار می رود.
با این همه نیلوفر بیضائی که موضوع نمایش خود را بر محور «زن بودن در جامعه ای سنت زده» استوار کرده است، از دیدگاهی تجربی و نه لزوما فمینیستی به این دو شخصیت نگاه می کند و بنا برگفته خود او «بیش از هرچیز دیگر خواسته است از طریق تئاتر این دو زن را بشناسد و بشناساند.»
خانم بیضائی که از ده سال پیش طرح “طاهره” را در ذهن خود پرورانده است درباره انتخاب دو زن موضوع نمایش خود می گوید:
«من قرار بود نمایش دیگری بنویسم. یعنی یک مجموعه از مونولوگ های زنانه به روش «تک گویی های واژن» خانم او انسلر. منتهی طرح کار در مورد طاهره از سال ها پیش تر به سراغم آمد. اما همیشه فکر می کردم امکاناتم درآن حد نیست. یعنی دلم می خواست اگر قرار شد کاری برای قره العین بکنم بتوانم این شخصیت برجسته را در حد شایستگی مقام او به نمایش بگذارم. همین طور که قطعه طاهره شکل می گرفت احساس کردم که ادامه منطقی قره العین درتاریخ معاصر ما فروغ است اما بدون آنکه آرمانگرایی قره العین را داشته باشد.»
«انسان هایی همچون طاهره که مرزهای زمان و مکان را درنوردیده و بر ناخودآگاه جمعی ما ایرانیان تاثیر گذاشته اند، جایشان بر صحنه تئاتر است و در فیلم و تصویر و اصولا در آثار هنری. پرداختن به آنها یکی از دغدغه های من هنرمند است. چرا که من هنرمند نیز همواره باید از مرزهایی فراتر بروم. از مرزهای روزمرگی. یکی از نیازهای مهم من در پرداخت هنری گشودن مرزهاست. به همین دلیل نیز آدم هایی که در مقابل امواج رایج زمان، در مقابل یکسان اندیشی ایستاده اند، برای اهل هنر جذابند.»
اما فروغ بنا بر گفته خانم بیضائی «محصول دوران مدرنیزه شدن ایران است و هویت جویی و جستجوی فردیت در آثار و زندگی اش، ما را با مرحله دیگری از دغدغه هامان روبرو می کند.»نیلوفر بیضائی معتقد است: «مسیری که از طاهره آغاز شد و با فروغ ادامه پیدا کرد بدینجا رسید که امروز تلفیقی از آن دو را در زنان بی شماری ببینیم که چه در زندگی روزانه و چه در اجتماع برای حقوق خود و برای فردیتشان مبارزه می کنند.»
با این همه، بازگشت به گذشته و نگاه کردن به شخصیت طاهره قره العین و عملکرد او از یک دیدگاه فمینیستی امروزی در نمایش، آن را تبدیل به مجموعه ای از دیالوگ های شعارگونه می کند. در حالی که دیالوگ های بخش “فروغ” که کلاژی است از بازنویس نامه ها و اشعارخود شاعر، بیضائی را تا حدود زیادی از ورطه شعاری بودن رهانیده است.
دختران “طاهره” و “فروغ”
خانم بیضائی می گوید: «دلم می خواست در پایان این نمایش یک تابلوی کوتاه سومی هم به آن اضافه کنم. بخشی درباره یک زن جوان و حقیقی از نسل امروز و زن جوانی که توانسته بر نسل خود تاثیر بگذارد. اما بعدا این را حذف کردم و دیدم که مهم این است که تماشاگر این دو تابلو را با آن چیزی که از مسائل اجتماعی ایران امروز می شناسد در ذهن خودش تکمیل کند. حضور آن ها واقعی و غیرقابل حذف و انکار است. دختران طاهره و فروغ را می گویم.»
درنهایت فرم تئاتری ساده با شیوه های مینیمالیستی نیلوفر بیضائی، تبحر بهرخ بابائی در جان بخشیدن به کاراکتر طاهره و استفاده از سه زن مختلف برای ایفای نقش فروغ با بازی او و دو بازیگر دیگر نمایش، نیلوفر بیژن زاده و یگانه طاهری از نکات قابل توجه «چهره به چهره در آستانه فصلی سرد» است.
هرچند عنوان نمایش که از اشعار دو شاعره برگرفته شده تماشاگر را تا پایان درانتظار رویارویی این دو شخصیت نگاه می دارد، اما درحقیقت این یک رویارویی ادبی و مجازی در ذهن نمایشنامه نویس و نهایتا قوه محرکه ای برای خلق اثر بوده است.