ما خواهان تحكيم موقعيت دولت جمهوری اسلامی ايران در منطقه هستيم!

(چاپ شده در نيمروز ، لندن ٢٠٠٢ )

نيلوفر بيضايی 

 ما گروهی از فعالين سياسی و مغزهای متفكر جامعه‌ی ايران كه داوطلبانه خود را “اپوزيسيون“ نام نهاده ايم، ما عده‌ای از فعالين فرهنگی كه از شدت نزديكی فكری به مردم شريف ايران، چشم‌بسته خواسته‌های ملت را حدس می‌زنيم و در نتيجه از قول ملت ايران با هر كس در هر مقام و با هر سابقه‌ی سياسی، اخلاقی، عقيدتی  بر سر ميز مذاكره نشسته‌ايم و می‌نشينيم، از سوی ايرانيان كه چشم بسته می‌دانند كه ما خواسته‌هايشان را بدون اينكه نياز به همه‌پرسی باشد از برمی‌دانيم، مامور شده‌ايم تا با خود‌شيرينی برای مقامات آمريكايی به تاًمين منافع دولت ايران كه با ملت يكی است، بپردازيم، چرا كه در شرايط حساس كنونی، خدای ناكرده هر لحظه ممكن است در ايران انفجاری رخ بدهد و در نتيجه موقعيت رژيم جمهوری اسلامی ‌ايران كه نماينده‌ی منتخب ملت ايران (كه ما خواسته‌هايش را چشم‌بسته حفظيم) است، به خطر بيافتد.

 ما گروهی از فعالين سياسی و مغزهای متفكر جامعه كه از سوابق كاملا پاك سياسی برخورداريم و همواره در جهت حفظ منافع ملت ايران كه با دولت يكی است كوشا بوده‌ايم، با وجود اينكه اكثرا عضو جناح راست يك سازمان سياسی می‌باشيم و از آنجا كه خواسته‌های “اكثريت“ ملت ايران را چشم بسته حفظ است، همان نام را نيز برای خود برگزيده است، برای نشان دادن استقلال فكری و عملی خود از سازمان مورد نظر به جای استفاده از نام سازمان مذكور، از امضاهای شخصی خودمان استفاده كرده‌ايم تا به مقوله‌ی “فرديت“ در “ جامعه‌ی مدنی“ جامه‌ی عمل بپوشانيم!

 البته تعدادی از امضاكنندگان ديگر نيز كه عضو رسمی‌ سازمان مذكور نيستند، همواره در راه دفاع از آقای خاتمی ‌و ديگر روحانيون محترم و رهبر جمهوری اسلامی ‌ايران، از حمايت كامل ما كه نمايندگان فكری ملت ايران هستيم، برخوردار بوده و هستند.

 ما همچنين از طريق منابع موثق اطلاع داريم كه دولت آمريكا بدنبال يك آلترناتيو برای جناحی از دولت ايران حاضر به كمكهای مالی به مدافعين جناح ديگر است و چه كس از ما بهتر كه هم خود را داوطلبانه “اپوزيسيون“ ناميده‌ايم، هم از كمكهای روسيه قطع اميد كرده‌ايم، هم تمام همّ وغممان تحكيم موقعيت جمهوری اسلامی ‌ايران در منطقه است، هم منافع ملت ايران را از خود او بهتر می‌شناسيم و هم اينكه چشم بسته خواسته‌های ملت ايران را ازحفظيم.

 چه كس است كه نداند كه ما مغزهای متفكر امضاكننده همانها هستيم كه تا چند سال پيش بر اين اعتقاد بوديم كه جمهوری اسلامی ‌ايران نماينده‌ی “خرده بورژوازی قشری“ است و بايد تمايلات ضدامپرياليستی آن در مقابل تمايلات ضد مردمی‌اش تقويت شود. چه كس است كه نداند ما امروز پيشرفت كرده‌ايم و بدين نتيجه رسيده‌ايم كه بايد تمايلات “امپرياليستی“ دولت ايران كه با ملت يكی است برای تقويت تمايلات “مردمی“ اش تقويت شود.

 ما معتقديم كه با تقويت روابط ميان ايران و آمريكا، جوانان ايران به خواسته‌ی واقعی‌شان كه همانا شنيدن موزيك پاپ آمريكايی باشد، خواهند رسيد و سرشان به كار خود خواهد بود، دولت ايران به خواسته‌ی واقعی‌اش كه همانا ماندن، ماندن و باز هم ماندن است، خواهد رسيد و ما نيز به جايگاه واقعی‌مان كه همانا كسب‌مقام باشد خواهيم رسيد.

 مگر پرزيدنت بوش اعلام نكرد كه ملت آمريكا با ملت ايران دوست است، پس دولت ايران چه؟ دولت ايران برای اينكه اثبات كند، نماينده‌ی واقعی ملت ايران است، بايد با آمريكا بر سر ميز مذاكره بنشيند.

 ما مغزهای متفكر كه داوطلبانه خود را “اپوزيسيون“ ناميده‌ايم برای دفاع از دولت ايران كه نماينده‌ی منتخب ملت ايران است، اين خواسته‌ها را مطرح می‌كنيم. اگر ما به دولت ايران راه و چاه را نشان ندهيم، چه كس اين وظيفه را برعهده خواهد گرفت.

 ما بدينوسيله از تمام افراد با هر گرايشی كه باشند می‌خواهيم تا در صورت موافقت با خواسته‌ی “اكثريت“ به جمع امضاكنندگان بپيوندند. والسلام !