شيرين عبادی، جايزهی صلح نوبل و صدای مردم ايران
نيلوفر بيضايی
خبر اعطای جايزهی صلح نوبل را به شيرين عبادی، وكيل و فعال زنان، حقوق بشر و كودكان، امروز صبح شنيدم و بسيار شاد شدم. از شدت شادی گريستم، فرياد زدم. انگار نفس كشيدن آسانتر شده بود. انگار سبكتر شده بودم و بار سنگينی از دوشم برداشته میشد. باری كه اگر شايعات تاكنون درست ازآب درمیآمد و آقای آقاجری اين جايزه را میگرفت، كمر من و بسياری از ايرانيان لائيك و دمكراسیخواه را خم میكرد. چرا كه نقض اصول“نوبل“و نقضهدف میبود. جايزهی نوبل را بهافرادی در رشتههای گوناگون میدهند كه عمری را بر سر كاری يا هدفی گذاشته باشند، برای پيشرفت بشريت، برای انسانیتر شدن جهان. يعنی جايزهی نوبل را برای يك حرف يا يك عمل در يك مقطع خاص به كسی نمیدهند و از اين حيث آقای آقاجری كه تا همين اواخر و همچنان “اسلام سياسی“، “ارادهی الهی “ و حكومت اسلامی و تقسيم آحاد ملت به “خودی“ و “غير خودی“، اصلیترين مشغلههايش بودهاند و “انسان “ (جدا از باورهای شخصی) و حقوق انسانی لا اقل تا اين اواخر، مسئله شان نبود، مسلما شايستهی چنين جايزهای نبودند.
شيرين عبادی، يكی از اولين زنانی بود كه در ايران پيش از انقلاب بر مسند قضاوت نشست و بعنوان قاضی دادگستری مشغول به كار شد. انقلاب اسلامی و حكومت ناشی از آن كه نخستين آماج حملهاش پس از قدرتگيری، زنان بودند، آنان را از حق قضاوت و اشتغال بعنوان قاضی، محروم كرد و در نتيجه شيرين عبادی، شغل خود را ازدست داد و ناچار شد بعنوان يك وكيل ساده به كار بپردازد. خانم عبادی، همچون بسياری ديگر از زنان ايران كه در همهی عرصههای زندگی، حقوق انسانی خود را يكی پس از ديگری از دست دادند، میبايست از نقطهی صفر آغاز میكرد. در ايرانی كه بناگاه، چهره عوض كرد و قرون وسطای اروپا را در قرنهای دور بياد میآورد. زنان در پردهی حجاب اجباری در بند شدند، ناقصالعقل خوانده شدند، حقوق مدنی خود را يكی پس از ديگری از دست دادند. حق تصميمگيری در مورد سرنوشتشان به “پدران“ و “همسران“ سپرده شد و در يك كلام، بيش از نيمی از جمعيت ايران میرفت تا ازعرصهی اجتماع حذف و به پستویخانه تبعيد شود.
شيرين عبادی، همچون بسياری از زنان ايرانی، با شهامت و با حفظ اعتمادبهنفسی كه هر روز در معرض حملههای بی دريغ “امت حزبالله“ و پاسداران حكومتی قرار داشت، به اين حذفشدن، نه تنها تندرندادند، بلكه با حضوری گستردهتر از پيش در همهی عرصهها،“ولی فقيه“ و“حكومت دينی“را به چالش كشيد.
شيرين عبادی، شغل وكالت را فعالتر از هميشه ادامه داد و به حمايت از زنان و كودكان پرداخت كه در نتيجهی قوانين ضد زن و ضد انسانی اين حكومت، قربانيان اصلی خشونت هستند. قوانين مدنی اين حكومت، حق حضانت كودكان را به پدران میسپرد و زنان كه بدون وجود آنها “انساني“ بر روی زمين نمیبود، هيچ حقی بر فرزندانشان ندارند. در خانواده نيز، حق تصميمگيری در مورد حق اشتغال زنان و كليهی حقوق فرزندان، متعلق به “پدر“ است. اينكه بسياری از اين پدران و همسران، بدون داشتن كوچكترين صلاحيتی، از“حق قانونی“خود بهره جستند و به ولیفقيه “های كوچك در خانواده تبديل شدند، نتايج بسيار اسفباری در پی داشت. “تجاوز در خانواده“، “تنبيهات بدنی و جسمی زنان و كودكان“… تنها بخشهايی ازتراژدی بزرگ وضعيت زنان و كودكان در ايران را بنمايش میگذارد.
شيرين عبادی، از مدافعين سرسخت حقوق زنان و كودكان در ايران است كه همچنان استوار ايستادهاست. اما تلاشهای خانم ايرانی تنها در عرصهی فعاليت برای حقوق زنان و كودكان محدود نماندهاست، بلكه ايشان از همراهان و مدافعين سرسخت جنبش دانشجويی در ايران است. حمايت علنی ايشان از حركتهای اعتراضی دانشجويان، نقش ايشان را از بسياری از ديگر روشنفكران ايران متمايز كردهاست.
شيرين عبادی، همچنين در جريان قتلهای نويسندگان و روشنفكران ايران (قتلهای زنجيرهای)، بعنوان وكيل مدافع و برای بازگشايی اين پروندهها تلاشهای فراوان كرد و بهای آن را نيز، كه به محكوميت خود او و محروميت پنج ساله از ادامهی شغل وكالت منتهی شد، پرداخت.
سخنان خانم عبادی را چند سال پيش در كنفرانسی در استكهلم، كه بدليل اجرای نمايش“سرزمين هيچكس“در آن حضور داشتم، از نزديك شنيدم. بی حجاب بود، بسيار شجاعانه سخن میگفت و بیحقوقی زنان در ايران را از طريق تحليل قوانين موجود، يادآور میشد. خانم عبادی، يك زن مسلمان است، اما مانند بسياری از ايرانيان ديگر، با دخالت دين اسلام در قوانين و امر حكومت، مخالف و خواهان برقراری دمكراسی در ايران است. ايشان زنی شجاع، جسور و آگاه است و الگوی بسياری از دختران و زنان ايران در تلاش برای ساختن ايرانی آزاد و دمكرات.
اعطای جايزهی صلح نوبل به شيرين عبادی، ادای احترامیاست به تلاشهای ايشان و در عينحال سمبلی است برای اعلام پشتيبانی از مبارزات زنان ايران و همهی ايرانيانی كه برای برقراری دمكراسی در ايران میكوشند.
اينك، پس از دريافت جايزهی جهانی صلح نوبل، تمام مطبوعات و دوربينهای تلويزيونی جهان، متوجه ايران خواهد شد و شيرين عبادی، تحت حفاظت افكارعمومی جهان، اين امكان را دارد كه خواستههای ملت ايران را به صدای بلند به گوش جهانيان برساند.
اينك، صدای شيرين عبادی، صدای كودكان ايران است كه از ستم روزانه كه بر جسم و روحشان میرود، فرياد برمیآورند و خواهان امنيت، آسايش و فضايی امن و انسانی برای رشد و زندگی هستند.
اينك، صدای شيرين عبادی، صدای زنان ايران است كه زندگی در سايهی حكومت ترس و وحشت و تهمت و افترا و حذف را اينگونه كه هست، نمیخواهند و خواهان حقوق برابر و زندگی امن و امكان حضور در همهی عرصهها و بيان بدونهراسِ نظرات و خواستههای خود و در يك كلام، خواهان زندگی هستند، آنگونه كه شايستهی انسان است.
اينك، صدای شيرين عبادی، صدای روشنفكران و آزاديخواهان ايران است كه خواهان آزادی بيان، انديشه و قلم و احترام به حرمت انسان هستند.
اينك، صدای شيرين عبادی، صدای معترض جوانان، معلمان، كارمندان، كارگران، دهقانان و تمام آحاد ملتی به گروگان گرفته شدهاست، به حكومتی كه آزادی و حق يك زندگی انسانی و امن را از آنها سلب كردهاست.
اينك صدای شيرين عبادی، صدای اقليتهای قومی، نژادی و مذهبی ايران است كه حقوق انسانی خود محروم و خواهان زيستن در ايرانی آزاد و كثرتگرا هستند.
اينك، صدای شيرين عبادی، صدای جنبش دمكراسیخواه ايران است كه زنان ايران در صف مقدم آن قرار دارند.
اينك، شيرين عبادی، صدای معترض ملت ايران است كه خواهان آزادی، عدالت، امنيت و دمكراسی.
آيا او سنگينی اين وظيفه را كه بر دوش او گذاشته شده، در يافتهاست؟ جداً اميدوارم.
دريافت جايزهی صلح نوبل را به شيرين عبادی و به ملت ايران تبريك میگويم و به فردايی روشن در ايرانی دمكراتيك باور دارم.
١٠ اكتبر ٢٠٠٣