جنبش اصلاح‌طلبی را تعريف كنيد!

موضوع انشاء كلاس دوم راهنمايی يك مدرسه پسرانه در تهران !

(چاپ شده در نشريه‌ی “ درنگ “، پاريس ٢٠٠٢)

 نيلوفر بيضايی 

 اجازه ! كشور ما ايران است. اجازه ! ما كشور خود را بسيار بسيار دوست داريم. مردم ما بسيار نجيب و شريف تشريف دارند. دين رسمی كشور ما اسلام است. مردم شريف و نجيب كشور ما ايران (اجازه) به دين اسلام بسيار ارادت دارند. ما كه نديديم، (اجازه) اما پدر و مادرمان تعريف می كنند كه آنموقعها يك شاه بسيار بسيار ستمگر و بی دينی بر كشور بسيار عزيز ما حكومت می‌كرده است. آن شاه ستمگر (اجازه) می‌خواسته دين و ايمان را از مردم بسيار شريف و نجيب ما بگيرد. اما كورخوانده بود! مردم ما انقلاب كردند و او را سرنگون نمودند ! او كه (اجازه) از سرنگون‌شدن خود بسيار ناراحت بود و دوست داشت بازهم بر مردم ما ستم روا دارد، از شدت غصه سرطان گرفت و بحمداله سقط شد. مردم ما دين و ايمان خود را دوباره بدست آوردند.

 بعد (اجازه) امام خمينی‌، رهبر بسيار عزيز مردم شريف و نجيب ما به ايران آمد. شعار”مرگ بر آمريكا” يك لحظه از دهان مردم ما  نمی‌افتاد. قبل از هر كاری‌، مثلا غذا‌خوردن (اجازه)، خوابيدن‌، شاشيدن، كارهای بد بد (اجازه) و خلاصه هر كاری كه فكرش را بكنيد، يك “مرگ بر آمريكا” نثار دشمنان اسلام می‌نمودند. چون اين آمريكای  بی‌ناموس بود كه آن شاه ستمگر را آورده بود و می‌خواست دين و ايمان مردم شريف ما را ازآنها بگيرد. ما كه نديديم، (اجازه) اما پدر و مادرمان اينها را برايمان تعريف كردند. بعد دانشجويان شريف و مسلمان ما سفارت آمريكا را اشغال كردند. بعد امام عزيز ما فرمان داد كه دانشگاهها‌، يعنی لانه‌های فساد (اجازه)، بسته شوند. يك آقايی بود، اسم خوبی داشت‌، بابامان گفته بود‌ها! آهان، يادم آمد! اسمش عبدالكريم سروش بود. اين آقا شد مسئول انقلاب فرهنگی. آنقدر انقلاب فرهنگی كردند (اجازه)، تا تمام بی‌دينها از دانشگاهها و از مدارس و از صفحه‌ی روزگار محو شدند. چون مردم شريف ما اصلا بی‌دينها را دوست نداشتند. بعد هم برای اينكه بی‌دينها شناسايی شوند و به سزای اعمال خود برسند‌، انجمنهای اسلامی ‌و سازمان اطلاعات درست شد. بعد پاسداران عزيز ما (اجازه)كه حافظ اسلام عزيز و اعتقادات مردم شريف و نجيب ما هستند به خيابانها آمدند. عده‌ای هم رفتند كردستان تا ترتيب اين كردهای بی‌دين را بدهند. يك آقايی بود (اجازه)، اسمش چی بود؟ بابام گفته بودها ! آهان يادم آمد. اسمش جلايی پور بود. اون رفت كردستان و ترتيب كردهای بی‌ناموس را داد! البته خيلی آقاهای ديگر هم بودند. اما اسمشان يادم نيست.

  بعد (اجازه) صدام خائن به ايران حمله كرد. برادران ما به جنگ او رفتند و او را شكست دادند. سر راه تمام خائنهای داخلی  و ضدانقلاب بی‌ناموس را هم (اجازه) شكست دادند و كشور ما را آباد كردند. موقع جنگ (اجازه)  همه چيز گران شده بود. مردم ناراضی شده بودند‌، چون وضع مالی‌شان خيلی خراب شده بود. ديگر حتی (اجازه) حال و حوصله‌ی ارشاد‌شدن هم نداشتند.

 آهان يك چيزی يادم رفت(اجازه). امام دستور دادند كه همه‌ی زنها بايد حجاب داشته باشند. آخر مردم شريف و نجيب ما كه مسلمانند، اصلا نمی‌توانند زنهای بی‌حجاب را تحمل كنند. زن بی‌حجاب يعنی “خراب “. می‌خواهد موهايش را (اجازه) به مردها نشان بدهد و آنها را تحريك كند. اما مردهای مسلمان و شريف ما نمی‌خواهند تحريك شوند، چون وگرنه بايد روزی صدها زن را صيغه كنند و اين غيرممكن است (اجازه). برای همين خدا را شكر، (اجازه) همه‌ی زنها در ايران عزيز ما روسری و چادر سرمی‌كنند و مردها ديگر تحريك نمی‌شوند! ما كه نديديم، (اجازه) اما پدر و مادرمان تعريف می‌كنند كه آن شاه بی‌ناموس می‌خواست همه‌ی زنها را خراب كند! اما الحمداله سرطان گرفت و سقط شد و گرنه مادر و خواهر ما را هم خراب كرده بود (اجازه). پاسدارهای عزيز ما در خيابانها مرتب زنها را ارشاد می‌نمودند. البته خيلی از اين زنها كه آن شاه خائن آنها را خراب كرده بود، لج می‌كردند و حجاب را رعايت نمی‌كردند. اين پاسدارهای عزيز ما هم (اجازه) كارشان از صبح تا شام شده بود ارشاد و بدتر از آن بايد خودشان را كنترل می‌كردند كه تحريك هم نشوند! خلاصه كارشان (اجازه)خيلی سخت شده بود. يك پايشان در اوين بود، پای ديگرشان در كردستان و تازه اين وسط بايد اين زنها را هم ارشاد می‌كردند.

 اين وسط زد و امام عزيز ما برحمت ايزدی پيوست (اجازه) و آقای خامنه‌ای جانشين او شد. بعد آقای رفسنجانی رئيس‌جمهور شد. چون مردم ناراضی بودند و از شدت بدبختی نزديك بود دين و ايمانشان بر باد برود (اجازه)، آقای رفسنجانی قول داد كه همه چيز درست خواهد شد. به برادران پاسدار هم دستور داد كه اينقدر سخت نگيرند (اجازه) و بگذارند مردم نفسی بكشند. چيزی نگذشت (اجازه) كه معلوم شد اين برادر رفسنجانی (اجازه) كلی دزدی كرده و خلاصه اوضاعش خيلی خراب شد (اجازه). مردم هم روزبروز ناراضی‌تر می‌شدند (اجازه).

 بعد آقای خاتمی ‌آمد. اين آقای خاتمی‌(اجازه) خيلی آقای خوبی است. می‌گويد  هركس تا زمانيكه در چارچوب نظام و بنفع اصلاحات و در جهت خواسته‌های نظام حرف بزند، كاملا آزاد است. اين خيلی حرف مهمی ‌است. اجازه! اصلا هيچ جای جهان رئيس جمهور به اين دمكراتی ندارد. ايشان كه آمد جنبش اصلاحات كه ما و بابا و ننه‌مان هم (اجازه) جزوش هستيم‌، (اجازه) براه افتاد. وقتی توی تلويزيون نشانش می‌دهند، اين مادر و خواهر ما (اجازه‌، البته دور از چشم پدرمان) دلشان غش می‌رود. می‌گويند خيلی خوشگل می‌خنده (اجازه).البته ما (اجازه) غيرتی می‌شويم (اجازه)‌، اما چون آقای خاتمی ‌را دوست داريم (اجازه) بروی خودمان نمی‌آوريم. پدرمان هم می‌گويد كه اين آقای خاتمی ‌آبروی اسلام را خريد (اجازه). از وقتی آقای خاتمی ‌كه دشمنان پرروی انقلاب به او لقب شهبانو فرح داده‌اند (اجازه) آمد، اولين كاری كه اصلاح‌طلبان كردند اين بود كه (اجازه) ريشهايشان را اصلاح كردند ( اجازه). اين بابای ما هم كه ما تابحال بدون ريش نديده بوديمش‌، ريشهايش را زد. ما هم كه هنوز ريش در نياورده‌ايم‌، يواشكی خمير ريش می‌زنيم و صورتمان را تيغ می‌اندازيم ـ تا هر چه زودتر ريش در بياوريم و بعد آن را اصلاح كنيم (اجازه). اين بابای ما از وقتی ريشهايش را اصلاح كرده (اجازه) شده عينهو اين انت… لك.. توئل… ها (اجازه). اصلا حرف زدنش هم عوض شده. مثلا قبلا وقتی می‌خواست ما را صدا كند، داد می‌زد:” كره خر ! كدوم گوری هستی. بيا اينجا ببينم!” اما حالا كه اصلاح شده‌، می‌گويد:” خرچه جان! بيا پيش بابا‌، ببينم!” (اجازه) اين برادران اصلاح‌طلب ما تا به حال خيلی اصلاحات كرده اند. مثلا همين برادر سروش كه قبلا يك‌سری دانشگاهها را اصلاح كرده است، حالا مشغول اصلاح روايات قرآن بنفع نظام است. يا همين شهردار عزيز سابق (اجازه)كه بهش اتهام دزدی زدند‌، مرتب مشغول اصلاح چمنهای تهران بود. اين برادر جلايی پور هم كه قبلا كله‌های كردها را از بيخ اصلاح كرده بود، حالا از سران جنبش (اجازه)اصلاح‌طلبی است. يا اين دانشجويان عزيز خط امام كه قبلا سفارت آمريكا را از وجود آمريكاييهای (اجازه) مزدور پاك كرده است، حالا طرفدار اصلاح روابط ايران و آمريكا بنفع نظام هستند. يا آقای مهاجرانی كه وزير ارشاد و با حمايت از حكم امام در قتل سلمان رشدی وفاداری‌اش را (اجازه) به نظام ثابت كرده بود، می‌گفت هنرمندان آزادند تا بنفع نظام و در جهت هنرِدينی تلاش كنند. می‌دانيد اين آزادی كه هنرمندان از بركت سر جنبش اصلاحات بدست آوردند‌، يعنی چه؟ اجازه؟؟؟ هيچ جای دنيا هنرمندانش اينقدر آزاد نيستند يا مثلا اين نمايندگان محترم مجلس اصلاح‌طلب كه می‌گويند (اجازه)، بابا مردم را در ملاء‌عام شلاق نزنيد. برای چهره‌ی نظام خوب نيست. ببريد در زندان و دور از چشم ديگران بزنيد تا هم صواب كرده باشيد، هم اسممان بد درنرود (اجازه). اين برادران اصلاح‌طلب كه خدا سايه‌شان را از سر كشور كم نكند، چنان لطفی در حق نظام كردند كه (اجازه) پايه‌هايش تا صدها سال ديگر محكم و محكمتر شد. طوری شده كه اين تفاله‌های ضد‌انقلاب هم كه حالا پاسپورتهای پناهندگيشان را پس داده‌اند و به ايران برگشته‌اند (اجازه)، هر چه التماس می‌كنند كه (اجازه) يك سهمی‌هم به آنها برسد، هيچكس تحويلشان نمی‌گيرد. اين برادران اصلاح‌طلب (اجازه) خيلی زرنگ‌تر از اين حرفها هستند. هر چه اين ضد‌انقلاب می‌گويد، ما يك عمر درس خوانديم و حالا برگشته‌ايم تا به نظام خدمت كنيم (اجازه)، برادران بهشان راه نمی‌دهند و آنها پشت در اداره‌ها بايد مگس بپرانند. اين برادران اصلاح‌طلب ما خيلی زبل‌تر از اينها هستند كه به اين ضدانقلاب بی‌خاصيت راه بدهند. آخه قبلا اين ضد انقلاب خاصيتش در اين بود كه مخالف نظام بود (اجازه)، اما حالا كه خود نظام به خودش انتقاد می‌كند، اصلا اين ضدانقلاب به چه درد مردم می‌خورد (اجازه). شده مثل دندان اضافه و بايد كندش و انداختش دور. خدا سايه‌ی اين برادران اصلاح‌طلب را (اجازه) از سرِ ما و نظام كم نكند كه بزرگترين خدمت را به نظام و به اسلام می‌كنند. حالا می‌دانيد جنبش اصلاح‌طلبی يعنی چه؟  اجازه؟؟؟