ارزيابی سخنان سه زن در“همايش زنان“!

(چاپ شده در سايت اخبار روز، ژانويه ٢٠٠٣)

نيلوفر بيضايی

  رخشان بنی‌اعتماد درباره فمنيسم در آثارش گفت: مباحث مختلف در هر جامعه‌ای براساس شرايط و موقعيت و  زمينه‌های فرهنگیِ آن جامعه تعريف می‌شود؛ به نظر من فمنيسم به عنوان يك جريان هنوز در جامعه‌ی ما شكل نگرفته است.

  وی تاكيد كرد: اين بدين معناست كه كسانی ذهنيت درست، پيشرو و ذهنيت دموكراتی نسبت به مقوله جنبشهای زن دارند در جامعه ما وجود دارند و در مقابلش نيز ديدگاههای افراطی و تفريطی وجود دارند تا زمانی كه آن ديدگاه مترقی به شكل يك جريان در جامعه ما جا نيفتاده باشد نمی‌توانيم چيزی بگوييم.

  وی افزود: من از جريانی با احترام نام میبرم كه در جامعه با توجه به شرايط فرهنگی ما، ايده و ايدئولوژیای را تعريف كنند. تا زمانی كه اين اتفاق نيفتاده است، من شخصا نميتوانم به عنوان يك انسان ايرانی بگويم از فمنيسم در ايران دفاع ميكنم و تا وقتی كه اين تعريف از حوزه و حيطهی تفكر افراد بسياری كه در جامعه وجود دارند به صورت يك جريان در نيامده، نميتوانم خودم را حامی ‌آن بدانم.

 نمی‌دانستيم “فمينيسم“ يا دفاع از حقوق زنان در آثار خانم بنی‌اعتماد اصولا نقشی بازی می‌كند. ايشان بنا به گفته‌ی خودشان و همچنين درعمل نشان داده‌اند كه تنها در كنار جرياناتی قرار می‌گيرند كه اين جريانها در سطح جامعه “محبوب“ باشند. همانطور كه “انقلاب اسلامی“ بود و همانطور كه “انتخاب“ آقای خاتمی ‌بود.

 جالب است كه در “همايش زنان“ يكی از ضد‌زن‌ترين آثار ايشان، يعنی فيلم “روسری آبی“ نمايش داده شود. البته انتخاب چندانی هم در آثار ايشان وجود ندارد. داستان فيلم “روسری آبی“ بدين قرار است:

 “دختر جوانی از يك خانواده‌ی فقير ناچار است برای تاًمين مادی خانواده‌اش در كارخانه‌ای كار كند. رئيس كارخانه كه پيرمردی ٦٠ يا ٧٠ ساله است، دلش بحال دخترك می‌سوزد و در ميان آشنايانش بدنبال مرد “فداكار“ی می‌گردد تا با اين دختر ازدواج كند و او را از اين وضع نجات دهد. سرانجام چون كسی پيدا نمی‌شود، پيرمرد خودش داوطلب می‌شود و دختر را مخفيانه به صيغه‌ی خود در می‌آورد. فرزندان مرد پس از اينكه متوجه اين موضوع می‌شوند، او را سرزنش می‌كنند. مرد در مقابل آنها می‌ا‌يستد و سرانجام پيروزمندانه بسوی زن صيغه‌ای خود كه از نظر سنی می‌توانست جای نوه‌اش باشد، می‌رود. در پايان، دخترك خوشبخت را می‌بينيم كه در ايوانِ خانه‌ای، كه مرد برايش خريده، ايستاده و با لبخندی بر لب، النگوهای طلايش را كه آنها را هم مسلماً مرد برای او خريده به ما نشان می‌دهد.

 پيام فيلم:“ زنده باد صيغه“ و“ خداوند عمر مردانی را كه بفكر نجات زنان از فقر و بدبختی هستند، دراز كند!“ و خطاب به زنان“ “شوهر پولدار كنيد تا از بدبختی نجات يابيد!“

 از ‌آنجا كه نهايت درك خانم بنی‌اعتماد از حقوق زن را پيش از گفته‌هايشان در فيلمهايشان می‌توانست متوجه شد، انتظار ديگری جز حرفهای بالا از ايشان نمی‌رود. نگاه خانم  بنی‌اعتماد به  زن و به جامعه در فيلمهايشان بدلايل متعددی بسيار به نگاه همكارشان آقای مسعود كيميايی نزديك است. فرمول نخ‌نمای “از ترس جمهوری اسلامی ‌چيزی نمی‌گويد“ نيز در مورد ايشان و ديگران ديگر كهنه شده است. هيچكس ايشان را وادار به ساختن فيلمی ‌با اين محتوا نكرده، همانطوركه هيچكس هم ايشان را به راه‌اندازی “ستاد تبليغاتی هنرمندان“ برای انتخاب آقای خاتمی ‌مجبور نكرده بود و همچنين رفتن سر قبر “امام“ و ….

 همچنين ايشان كه برای نمايش فيلمهايشان به خارج سفرهای متعددی داشته‌اند، بايد درك كرده باشند كه هر “ايسمی“ الزاماً “ايدئولوژی“ نيست و همچنين اينكه فمينيسم يعنی “دفاع از حقوق زنان“‌. ايشان چه چيز غيرقابل دفاعی در اين واژه می‌بينند و چگونه اينهمه زن را در ايران نمی‌بينند كه به بی‌حقوقیِ خود اعتراض دارند.

 سخن آخر با ايشان اينكه زمانی كه “فمينيسم“ به يك جريان در جامعه‌ی ايران بدل شود، ديگر نيازی به امثال ايشان ندارد. ايشان بعنوان زنِ“هنرمند“ اگر بنا بود دفاعی از اين جريان بكنند، آنروز همين امروز بود. چرا كه در تمام جهان “هنرمندان“ و در مورد مسئله‌ی زنان “زنان هنرمند“ جزو اولين پيشگامان اين جنبش بوده‌اند و با آثارشان به ايجاد آن ياری رسانده‌اند. منتها شايد بايد بپذيريم كه ايران چون از همه نظر يك كشور“استثنايی“ است، از اين يك نظر هم از قاعده‌ی بقيه‌ی جهان مستثنی باشد.

 فاطمه معتمدآريا ديگر شركت كننده‌ی اين همايش نيز گفت: تفكيك كردن هر شكلی از هنر به زنانه و مردانه برای من خوشآيند نيست. هيچ تمايلی ندارم با اين تفكيك در هيچ‌جايی راجع به فيلمهايم صحبت شود و اميدوارم آخرين باری باشد كه در همايش، سمينار يا هر گردهمايی تفكيك شده زنانه و مردانه شركت میكنم، ضمن اينكه اگر مشكل يا مسالهای وجود دارد، هم برای مردان است، هم برای زنها، آيا تاكنون كسی آمده است بگويد مرد در سينمای ايران، چه وضعيتی دارد؟ وی افزود: به نظر من وضعيت مردان در سينمای ايران بسيار اسفبارتر است از زنان.

  گمان كنم خانم معتمد‌آريا جمله‌ای مشابه آنچه به غلط در بالا می‌آورد را از زبان فروغ فرخزاد از كسی شنيده باشد. اما ايشان دقت نمی‌كنند كه اين حرف فروغ فرخزاد كه “شعر شعر است. زنانه و مردانه ندارد“ به منظور ديگری مطرح شده و آن اينكه ايشان معيار سنجيدن ارزش شعر را در منظور داشته‌اند. اما فراموش نكنند كه  فروغ فرخزاد جابجا در گفته‌ها و نوشته‌هايش، بزرگترين آرزويش را آزادی و برابری حقوق زنان ايران ناميده است، آنهم در زمان حكومت پهلوی كه وضع زنان لااقل به اسفباری امروز نبود و هنوز سنگسار نمی‌شدند و هنوز فرزندانشان از ايشان گرفته نمی‌شد و هنوز حق اعمال‌خشونت بر آنان قانونی نشده بود و حتی هنوز آن لچكی كه خانم معتمد‌آريا بزور بر سر می‌كنند، (حتی اگر ادعا كنند كه داوطلبانه است)، اجباری نشده بود. جالب‌تر اينكه در گزارش مربوط به همايش زنان نوشته شده كه خانم معتمد‌آريا گرداننده‌ی جلسات بوده‌اند. بسيار عجيب است، ايشان كه چنين سمتی را در جلسه‌ای می‌پذيرند، با برگزاری و موضوع همان جلسه مخالف باشند. آيا اين نقش تاريخی نيست كه “هنرمندانی“ نظير ايشان در حكومت اسلامی ‌نيز برعهده گرفته اند؟

 حرف آخر اينكه اين “فيلمهايم“ كه ايشان از آنها حرف می‌زنند برايم ناروشن است. درست است كه ايشان در فيلمهای زيادی بازی كرده‌اند، اما معمولا اين سازنده‌ی فيلم است كه از “فيلمم“ صحبت می‌كند و نه بازيگر آن. تا جايی كه من خبر دارم، ايشان تاكنون فقط يك فيلم ساخته‌اند، آنهم يك فيلم تبليغاتی برای انتخابات آقای خاتمی‌ بوده است. از آنجا كه تنها فيلم ايشان درباره‌ی برجستگی‌های شخصيتیِ يك “عمامه به سر“ بوده، مسلما نمی‌توانسته در“همايش زنان“ جايی داشته باشد. شايد بد نبود كه ايشان لا‌اقل طبق ادعای خودشان كمی ‌از وضعيت “اسفبار“ مردان در سينمای ايران می‌گفتند، تا شايد جنبش “ماسكولينیسم“ براه افتد.

  كارگردان “نيمه پنهان“ يادآور شد: از آنجايی كه بنده اعتقاد دارم چنين امری ضروری است و از نان شب هم واجبتر است، اعتقاد دارم چنين همايشهايی بسيار مثبت است. ميلانی در پاسخ به اين پرسش كه برای در نيفتادن در ورطهی فمينيسمِ افراطی چه تمهيداتی میانديشيد، گفت: وقتی در جامعه ما صحبت از فمينيسم میشود، برای من خنده‌دار است، چون اولا تعريف درستی از اين واژه وجود ندارد. ما داريم درباره حداقل حق انسان صحبت میكنيم. جريانات فمينيستی در دنيا به جاهايی رسيدهاند كه عقل جن هم قد نمیدهد، ما كجا رسيدهايم؟ كارهای ما در حداقلهاست، مثلا بچهای (دختر خانمی) بتواند درسش را ادامه بدهد يا بتواند حق طلاق بگيرد. ما حتا راجع به مادری كه بچه نمیخواهد نمیتوانيم حرفی بزنيم.

  ميلانی افزود: بنابراين صحبت از فمينيسم در اين جامعه‌یِ بسته، به نظر من زيادی است و اصلا امكان ندارد و آنقدر شرايط جامعه ما محدود‌كننده است كه اصلا فمينيسم به آن مفهومی ‌كه در اروپا رايج است را نداريم.

   كارگردان ”دو زن” در ادامه جلسه درباره شكل‌گيری اين فيلم گفت: ”دو زن” براساس ماجرايی واقعی شكل گرفته است و مساله اصلی كه در اين فيلم بدنبال آن هستم، مساله هويت است و ناديده گرفتن هويت يك انسان به نظر من، بزرگترين جنايت در حق او است.

 بايد اعتراف كنم كه سخنان خانم ميلانی لااقل يك انصاف و صداقتی در خود دارد. جالب است كه  در جايی كه همه معتقدند اصلا فمينيسم وجود ندارد، از ايشان در مورد“نيفتادن در ورطه‌ی فمينيسم افراطی“ سوال می‌شود. اين ديگر چه صيغه‌ای است، كس نداند. بايد به خانم ميلانی گفت، همين مبارزه برای همان حداقلها بناچار زنان را به حداكثرِ مخالفت با حكومت اسلامی ‌وا‌می‌دارد. بزرگترين اشتباه بسياری از زنان (ازجمله خود ايشان) كه جزو فعالين انتخاباتی آقای خاتمی ‌بودند، اين بود كه در انتخابات اول و دوم خاتمی‌، بنفع او از حق خود گذشتند، چرا كه بدانها باورانده بودند، اصلاح‌طلبان ضامن حقوق زنان هستند و اين بزرگترن ضربه به شكل‌گيری جنبش زنان ايران بود. جنبشی در حال شكل‌گيری كه از سال ١٩٩٦ بصورت نيمه تعطيل درآمد. ای كاش خانم ميلانی به اين نكته توجه كنند.