«در حضور باد» در لندن؛ از بیضایی تا بیضایی
نونا شهبازی/رادیو فردا/۲۴ شهریور۱۳۹۴
نمایش «در حضور باد» روز دوشنبه در لندن به روی صحنه رفت. این نمایش به نویسندگی «بهرام بیضایی» و کارگردانی «نیلوفر بیضایی» است.
«در حضور باد» درباره حرفهای بزرگ و قدمهای کوچک است. این نمایش با بازی فرهنگ کسرایی، بهرخ بابایی و منوچهر رادین در سومین جشنواره تئاتر ایرانی در لندن به روی صحنه رفت. این نمایش در سوم و چهارم اکتبر امسال نیز در فرانکفورت برای علاقهمندان ساکن آلمان دو اجرا خواهد داشت.
نمایش «در حضور باد» در ژانر ابزورد چهاردهه پیش توسط بهرام بیضایی نوشته شد. اصطلاح «ابزورد» یا پوچگرایی را برای اولین بار «مارتین اسلین» در کتابی به نام «ابزورد» بهکار برد. در تئاتر ابزورد معمولا نمایشنامهها قصه خاصی را دنبال نمیکنند و فضای نمایش بر محوریت موقعیت میچرخند. نمایش در «در حضور باد» یک ماجرای صلحآمیز بین دو نفر است که قرار است با هم آشتی کنند و از فواید آشتی میگویند.
یک میانجی در بین ایندو نفر تلاشهایی برای ایجاد گفتگو و دیالوگ بین طرفین میکند درحالیکه دیالوگها توسط خود میانجی خیلی اوقات قطع میشوند. عناصر کمدی و تراژدی دراین کار با هم تنیده شده است، این تلفیق فضا یکی از مؤلفههای تئاتر ابزورد است. این تئاتر به عبارتی شکلی از کمدی است اما با کمدی رایجِ شناخته شده تفاوت دارد.
کارگردان این تئاتر نیلوفر بیضایی فارغالتحصیل مقطع فوقلیسانس از دانشگاه فرانکفورت در رشته ادبیات آلمانی است. این نمایش کاری از گروه نمایشی «دریچه» است که بیستویک سال پیش توسط «نیلوفر بیضایی» در آلمان تاسیس شده است.
به بهانه اجرای نمایش «در حضور باد» رادیو فردا گفتوگویی با نیلوفر بیضایی داشته که در ادامه میخوانید:
چرا متن این نمایشنامه را انتخاب کردید؟
بعد از اینکه چند بار متن را بازخوانی کردم، فکر کردم که الان بهترین زمان برای اجرای این نمایشنامه است. این نمایش چهلوهفت سال پیش در حوزه آثار تولید شده در رشته ادبیات نمایشی ابزورد نوشته شده است. این کار جزو معدود تلاشهای «بهرام بیضایی» است که به این شیوه نوشته شده است. در خود متن، این نمایشنامه به عنوان مضحکه معرفی شده است که در حقیقت تعریفی از تئاتر ابزورد است. درکل خیلی بازیهای زبانی در این نمایشنامه وجود دارد و برای من خیلی جالب بود. تئاتر ابزورد به عبارتی شکلی از کمدی است، اما با کمدی رایج شناخته شده تفاوت دارد. بهدلیل اینکه در مورد خیلی مفاهیم این دو نفر با هم صحبت میکنند و هر کدام ادعا میکنند که در آن مفاهیم بهتر از دیگریست.
چرا بعد از گذشت چند دهه کار و تحصیل در آلمان، بهزبان فارسی کار به روی صحنه میبرید؟
ـ من هرچقدر که به زبان آلمانی مسلطتر شدم و در جامعه آلمانی بیشتر جاافتادم و به هرحال خودم را بخشی ازین جامعه دیدم اشتیاقم به زبان فارسی بیشتر شد. برای شخص من، همانطور که قبلا هم گفتم کارکردن به زبان فارسی مثل یک جور حس ارتباط با ایران است که من هرگز نخواستم قطع شود. زبان برای من با ایران که سالهاست از آن دورم خیلی ارتباط دارد. در عین حال به علت زبان و ریشههای مشترک، دوست دارم که مخاطب اصلی کارهام ایرانیها باشند و بتوانم با آنها ارتباط برقرار کنم.
فکر میکنم تئاتر به زبان فارسی به شکلی رودررویی من با تاریخچهای است که همراه خودم آوردهام و همچنان به عنوان کسی که بیرون از ایران زندگی میکند با آن درگیرم.
در بیرون از ایران مخاطبین فارسی زبان به چه ژانری از تئاتر علاقه بیشتری دارند؟
تماشاگر ایرانی خارج از کشور یکدست نیستند. بخصوص در همین سالها قشرهای مختلف از ایران خارج شدهاند، به همین دلیل سلایق مختلفی در تماشاگرهای ایرانی دیده میشود. در همه جای دنیا اصولا تمایل تماشاگر آثار هنری بیشتر به سمت آثار سهلالهضم است و این درمورد ایرانیها هم بسیار صادق است.
و این سلیقه عامی است که به شکل سادهتری که با زندگی روزمره همراه میشود و بیشتر قسمت سرگرمکننده دارد. ولی من فکر میکنم درعینحال تمایل بخش دیگری از ایرانیهای خارج از کشور است که با هنر به شیوه دیگری مواجه میشوند.
به هرحال کسی که کارهنری میکند با نوع کاری که انجام میدهد مخاطب خاص خود را انتخاب میکند. من هم بهشکلی مخاطب خودم را انتخاب کردم اما به دنبال مخاطب دیگر، که کار سبکتر میپسندد هم رفتهام. نه به این معنا که محتوای کارم را تغییر داده باشم، بلکه به این معنا که این امکان را ایجاد کردم که مخاطب دیگر هم به سمت تئاتر بیایند و این اتفاق افتاد، یعنی مخاطبینی که کار سادهتری میپسندند در جایی، انتظارشان ازهنر و تئاتر بالا رفت. من تفاوتی بین کار کمدی، تراژدی یا هر کار دیگری قائل نیستم.
من به دنبال مخاطبی بودم که وقتی به سراغ اثر هنری میرود میخواهد سرگرم شود، اما در عین حال برایش مهم است که از طریق آنکار از زوایای دیگری با مسایلی که درگیر است رودررو شود. من در کارهایی که انجام دادهام سعی کردهام این مسئله لحاظ شود. برای مثال نمایش «در حضور باد» کارِ خندهداری است اما طنزی درآن نهفته است که درعینحالی که مخاطب میخندد چیزهایی وارد میشود که موضوع را برایش جدی میکند و مخاطب نمیداند در ادامه چه اتفاقی خواهد افتاد. تمام کار تلفیقی بین این حالت در تماشاگر است، هرچند که اشاره مستقیمی نمیشود اما گویای شرایط بسیار آشفته زندگی آدمها و نوع فکر و نوع رفتار آنها با یکدیگر است.
این کار به شکلی آینهای از رفتارهای امروزی است به همین علت در خیلی مواقع تماشاگر خود را درآن میبیند. پس در حقیقت متوجه ابعاد ناشناخته یا کمتر شناخته شده و وجودِ امروزی خودش در کل روابط اجتماعی میشود.
چه نظری در مورد عملکرد گروههای نمایشی بیرون از ایران دارید؟
ـ گروههای نمایشی که خارج از ایران فعالیت میکنند در هر دههای عملکرد متفاوتی داشتهاند.
در بعضی از این گروهها حسهای نوستالژیک وجود دارد و این نوستالژی میتواند یکی از دلایلش دوربودن از وطن باشد و به نوعی این دوریِ ناخواسته از وطن در هنرمندانِ هر یک از شاخههای هنری تاثیرگذار بوده است.
اگر بخواهم مشخصا در مورد تئاتر صحبت کنم، ما افراد تئاتری خوبی در خارج از کشور داریم که در دهههای گذشته ناچار شدند از ایران خارج شوند و متاسفانه تعدادی از این خیلی خوبها تئاتر را دنبال نکردند و از آنجا که سن بالایی داشتند و شرایط سخت کار در اینجا را ارزیابی کردند، به این نتیجه رسیدند که توان هماهنگکردن خودشان را با این شرایط ندارند به همین علت یا به کارهای دیگری مشغول شدند و یا که بیشتر سکوت را برگزیدند و کمکم از عرصه تئاتر دور شدند.
در این چند سال گذشته من جوانترها را میبینم که از ایران آمدند و سعی میکنند که کار کنند اما در اینجا با مشکلات بسیار زیاد کار مواجه میشوند با وجود آزادی بیانی که در اینجا حاکم است ولی بردن تئاتر به روی صحنه در صورتی که برای فرد جدی باشد کار سختی است یعنی دوندگیهای خاص و زیاد خودش را دارد و باید کلی برای فراهم کردن امکانات زحمت کشید و اینکه هر فردی تا چه اندازه حاضر است انرژی بگذارد و زحمت بکشد متفاوت است.
نسلهای جوان اکثراً پتانسیل خیلی بالایی دارند. میتوانند در ارتقای سطح کارها و تغییر فضای تئاتر خارج از کشور موثر باشند اما متاسفانه در بعضی از جوانان به نوعی دانایکل پنداری و غرور کاذب وجود دارد که مطمئناً به نفع هیچ کس نیست و شاید نتیجه تغییرات تربیتی خانوادههای ایرانی بعد از انقلاب باشد که از روشهای سنتی و دعوت مدام به سکوت و در اصطلاح عامیانه، توسریزدن، فاصله گرفتند اما به نوعی از آن طرف بام افتادند. اینکه کاملا به خودت مطمئن باشی و فکر کنی خودت به همه مسائل واقفی اما دیگران نه، به نوعی دچار خودشیفتگی خواهی شد و این کمی آزاردهنده است.
البته این ایراد نه تنها به نسل جدید که به نسل قدیمتر هم وارد است. اینها یک سری موانعی هستند که در کنار دیگر موانع تا حدودی آزاردهنده است. اما من امید دارم که تمام این دورهها بگذرد و بهنوعی فعالین از صافی عبور کنند و تمام گروههایی که در تئاتر خارج از کشور به صورت جدی کار میکنند به فعالیت خودشان ادامه بدهند و بمانند.
یکی از دغدغههای من همیشه این بوده که ما برای جذب تماشاگر و مخاطب تئاتر زحمت بسیاری کشیدیم و خب اصولاً جذب نکردیم که بعد کیفیت کارها را پایین بیاوریم و به راحتی آنها را از دست بدهیم و سبب نارضایتی مخاطب باشیم. بهایی که ما پرداختیم کار مداوم و حضور مداوم بوده و به نوعی زندگی خودمان را در این راه سپری کردیم. مهم این است که با تمام این سختیها بتوانیم به طور جدی و حرفهای عمل کنیم و ادامه بدهیم و کیفیت کار را ارتقا بدهیم و در نهایت کار فوقالعاده تولید کنیم که برای این کار فوقالعاده زحمت بسیاری هم لازم است.
در چند دهه گذشته در ایران شاهد گستردگی جشنوارههای نمایشی بودهایم. اینگونه جشنوارهها برای مثال جشنواره فجر را چگونه ارزیابی میکنید؟
جشنواره تئاتر فجر را یک جشنواره دولتی میدانم و این طور جشنوارهها متشکل از هیاًتهای بازبینی هستند و محدودیتهای بسیاری برای انتخاب کارها وجود دارد و ایدیولوژی حاکم که در تمام عرصههای هنر در حال حاضر جریان دارد، نقش بسیاری در این فستیوالها دارند. البته میدانم که تمام گروههایی که در اینگونه جشنوارهها شرکت میکنند گروههای وابسته به دولت و ایدیولوژیک نیستند.
گروههایی هم به سختی وارد این جشنوارهها میشوند که از نظر من یکی از دلایل شرکت ایشان در این جشنوارهها این است که، خیلی از گروهها امکان تولید کار خارج از جشنواره را ندارند و یا امکانات کمتری دارند و یا برای ارائه کار در جاهای مختلف محدودیتهایی دارند که شاید از این موقعیت به عنوان یک تریبون یا سکویپرش و شاید هم موقعیت و امکانی برای شناختهشدن و دیدهشدن استفاده میکنند. تمام اینها قابل درک است و به سختی این شرایط واقف هستم، اما از نظر من سختی اصلی زمانی است که برای شرکت در این گونه جشنوارهها و مورد تایید واقع شدن ناچار خواهند شد از بسیاری از اصول صرفنظر کنند و جاهایی دچار خودسانسوری شوند که از فیلترها بگذرند.
در حقیقت من نمیدانم این مسایل تا چه حد با روح جاری در هنر و اصول هنر سنخیت دارد. امیدوارم همه گروههای نمایشی موفق، فعالیتهایشان را ادامه بدهند البته نه به هر قیمتی، چرا که این قیمت اهمیت بسیاری دارد و باید هر فردی درطول زندگی بهاین بها و قیمت توجه داشته باشد.
در موازات با جشنوارههای دولتی گروههایی هستند که به صورت خصوصی فعالیت میکنند و به صورت مستقل سالنهایی را اجاره میکنند که به اصطلاح هنرمندانی مستقل نامیده میشوند، که نمایشهایی خصوصی را به روی صحنه میبرند. اینگونه فعالیتها چه تاثیری در جامعه تئاتری و جذب مخاطب خواهند داشت؟
در این گونه کارها به علت اینکه از فضا و امکانات خصوصی استفاده میکنند صد درصد آزادی بیشتری حاکم است برای بیان و در مقابل امکانات کمتری برای دسترسی به مخاطب خواهند داشت. و مسلمن به همین علت امکان جذب مخاطب گسترده را نخواهند داشت. اما در جامعه پراکنده امروزی ما، تصور من این است که نباید الزامن به دنبال مخاطب گسترده بود به خصوص در عرصه تئاتر. مخاطب گسترده بیشتر متعلق به عرصههای فیلم و سینما و موسیقی است.
ولی در عرصه تئاتر بر این باورم که با تمام محدودیتهایی که گروهها در کارهای خصوصی با آن مواجه هستند و با مخاطبهای محدودی که جذب میکنند، برای مخاطب حرفهای و همکارانشان در درازمدت تاثیر بیشتری خواهند داشت نسبت به کارهای جشنوارهای و دولتی که از مخاطب گسترده وعام دارند و از امکانات بیشتری برخوردار هستند. این گروههای خصوصی در ژانر انتخابی خود فعالیت میکنند.