بهمناسبت اجرای نمایش “بوف کور” در فستیوال تیرگان تورنتو/ کانادا
(مصاحبه با سلام تورنتو/ ژوئن ٢٠٠٨)
تا دوهفته دیگر، در چارچوب فستیوال تیرگان، نیلوفر بیضایی كارگردان سرشناس تئاتر، نمایشنامه بوف كور را كه برداشتی تئاتریك از اثر معروف صادق هدایت است در تورنتو به روی صحنه میآورد.
نیلوفر بیضایی كه متولد سال ١٩٦٧ در تهران است، ابتدا برای مدت ٧ سال به آموزش باله و پیانو پرداخت و سپس در سال ١٩٨٥ به آلمان رفت و در دانشگاه گوته در فرانكفورت به تحصیل ادبیات آلمانی و تئاتر و سینما پرداخت. در سال ١٩٩٤ او مدرك فوق لیسانس خود را دریافت كرد و همزمان گروه تئاتر دریچه را تاسیس كرد كه تا امروز به عنوان كارگردان، نمایشنامهنویس و طراح این گروه را هدایت كرده است. نیلوفر بیضایی تاكنون دهها مقاله در زمینه تئاتر و نیز موضوعات اجتماعی و سیاسی مرتبط با ایران و بخصوص زنان نوشته است. بعضی از آثار تئاتری نیلوفر عبارتند از : مرجان، مانی و چند مشكل كوچك، بازی آخر، سه نظر درباره يك مرگ و بوف كور.
نیلوفر بیضایی در عرصه حقوق بشر نیز فعال است و جایزه آكادمیجهانی هنر، ادبیات و رسانهها را در عرصه هنرهای دراماتیك برنده شده است.
نمایشنامه بوف كور كه در فستیوال تیرگان اجرا میشود، براساس شاهكار يكی از برجستهترین نویسندگان ادبیات مدرن ایران يعنی صادق هدایت تنظیم شده است.
هفته گذشته نیلوفر بیضایی در مصاحبهای اختصاصی با سلام تورنتو به سوالات ما پاسخ گفت. متن مصاحبه را در اینجا ملاحظه میكنید:
سلام تورنتو : خواهش میكنم كمی درباره نمایشنامه “بوف كور” برای خوانندگان عزیز ما توضیح دهید.
بیضایی : بوف كور يكی از مهمترین آثار ادبی دوران معاصر ایران است. اثری دور و پُررمز و راز و درعینحال بسیار نزدیک.
بوف كور در واقع توصیف كنندهی وضعیتی است میان خواب و بیداری و يا برای من بنوعی بیان ادبی ضمیر ناخودآگاه انسان ایرانی است . انسانی كهاز يک سو در جستجوی فردیت خویش است و از سوی دیگر در بستر فرهنگی سنتی و تودهگرا رشد يافته كه بشدت در مقابل فردیتجویی میایستد. البته بوف كور اثری چند لایه نیز هست كه با كل هستیشناسی دوالیستی و نگاه خیر و شری انسان ایرانی به چالش برمیخیزد. درهمین راستا خطوط قرمز بسیاری از این تقسیمبندیهای رایج در بستر چنین فرهنگی مانند «خوب» و «بد»، «زنانه» و «مردانه» … در بوف كور بزیر علامت سوال بردهمیشود.
بوف كور شاید يكی از اولین آثار ادبی ایران باشد كه در آن فردی از دغدغههای درونی خود و بعنوان فرد سخن میگوید. اینكه بهاین فردیت میرسد يا نه، پرسشی است كه بوف كور برایش حكمی قطعی صادرنمیكند.
در فرهنگ سنتی « فرد» را جمع تعریف میكند، ارزشگذاری میكند و هدایت میكند. بوف كور تلاشی است درست در خلاف این جهت.
از این منظر رسیدن به تعریفی از هویت ملی بدون وجود فرد و فردیتيافتن انسانها و پذیرش این تفرد غیرممكن است. به همین دلیل بوف كور را سرآغاز ادبیات مدرن ایران خواندهاند.
من يک جای دیگر نیز گفتهام كه بوف كور از نظر من اثری است شدیداً شخصی و درعینحال شدیداً اجتماعی .
به باور من آثار بزرگ ادبیات دنیا نیز اكثراً از همین مشخصه برخوردار بودهاند.
من به دو دلیل به سراغ بوف كور رفتم و خواستم آن را بروی صحنه ببرم. اول اینكه دیدم دغدغههای بوف كور دغدغههای من امروزی نیز هست و شاید پرسشهای بوف كور امروز بیش از هر زمان دیگر برای ما ایرانیان دوباره مطرح شده باشد.
بوف كور تاریخ مصرف ندارد.
دلیل دیگری كه باعث شد به برویصحنهبردن بوف كور علاقمند شوم، تصاویر بسیار قوی در این متن ادبی است كه به باور من هر كسی را كه با صحنه و تئاتر و بخصوص با تئاتری كه يكی از ستونهای اصلی آن را زبان تصویر تشكیل میدهد سرو كار دارد به وسوسه میاندازد.
سلام تورنتو : كار تئاتر را چگونه شروع كردید؟ چه چیزی سبب گردیده كه به سمت كارگردانی نمایشنامههایی از آثار بزرگ ادبیات ایران روی آورید؟
بیضایی : تئاتر از همان كودكی بخشی از زندگی من بودهاست. چون من در فضای خانوادگی متولد شدهام كه تئاتر و سینما دغدغهی هر روزهی انسانهای دور و برم بودهاست.
از كودكی بخت این را داشتهام كه تئاتر ببینم و زیاد هم ببینم و همچنین بخت بودن و دیدن فضای پشت صحنهی تئاتر را.
من همچنین حدود شش سال باله كار كردهام و مجموعهی این تجارب علاقه ی من به تئاتر را در دوران جوانی به يک عشق تبدیل كرد. در آلمان نیز هنگام تحصیل بسراغ تئاتر رقتم و بعد از پایان تحصیلم از سال ١٩٩٤ كار عملی در تئاتر را بعنوان نمایشنامهنویس و كارگردان آغاز كردم.
كار خلاقه و در مورد من كار تئاتر بنوعی با خود اعتیاد میآورد. هر چه بیشتر كار میكنی، بیشتر به كاركردن و خلق آثار جدید نیاز پیدا میكنی.
برای من زندگی بدون تئاتر قابل تصور نیست و همین باعث شده كه علیرغم تمام سختیهایی كه كار تئاتر در غربت با خود دارد به كار ادامه بدهم.
سلام تورنتو : مهاجران ایرانی در نقاط مختلف جهان، نظیر كانادا، ساكن شده و رشد كردهاند. كامیونیتی ایرانیان در اروپا در چه حالی هستند؟ تا چهاندازه با كامیونیتیهای مادر پیوند برقرار كردهاند؟
بیضایی : متاسفانه جامعه ی ایرانی در اروپا بسیار ازهمگسیخته است. روابط دوستی و كاری ناپایدار است و ایرانیان بجای همدلی و شادی از حضور يكدیگر ترجیح میدهند با يكدیگر فاصله بگیرند. فكر میكنم این ازهمگسیختگی بنوعی در همهجا و حتی در خود ایران وجود داشته باشد و تنها مخصوص اروپا نیست.
بررسی این پدیده نیز نیازمند كار مستمر گروهی متخصص در مورد روانشناسی اجتماعی ایران بعد از انقلاب است كه بجز كارهای پراكنده و سطحی، هنوز كار جدی در این زمینه نشدهاست.
به هر حال و بهمین دلیل فكر میكنم كار هنری و فرهنگی برای ایرانیان خارج از كشور يک ضرورت است و درشكلگیری نوعی نزدیكی و درعینحال چالش متمدنانه میان آنها میتواند نقش بسیار مثبتی ایفا كند.
درعینحال باید اضافه كنم كه بسیار خوشحالم كه علیرغم این ازهمگسیختگیها ما توانستهایم با گروه تئاترمان كه «دریچه» نام دارد بمدت 14 سال بیوقفه تئاتر تولید كنیم و عشق به تئاتر توانسته كسانی را بیش از يک دهه به همراهی و همكاری وادارد بطوریكه میتوانم بجرات بگویم يک خانوادهی تئاتری داریم كه توانسته چهارده سال تمام از شهر به شهر و از كشور به كشور برود و يک دریچهی كوچک و يا امكان اندک برای دیدن و تعمق در مسایل پیچیدهی فرهنگی واجتماعیمان به بینندگانش هدیه كند.
سلام تورنتو : علاوه بر آثار تئاتری، شما مقالات مختلفی در عرصههای اجتماعی و سیاسی نوشتهاید. به نوشتن در كدام زمینهها بیشتر علاقه دارید؟
بیضایی : همانطور كهاشاره كردید من علاوه بر كار تئاتر در مورد مسائل اجتماعی و سیاسی ایران میاندیشم و مطالبی نیز مینویسم.
من در مورد زنان و حقوق آنها و همچنین در مورد زنانی كه در تاریخ ایران نقش موثری داشتهاند (مانند طاهر قرهالعین) و همچنین زنان امروز ایران مطالب بسیاری دارم. همچنین در مورد انقلاب مشروطه بعنوان سر فصل آزادیخواهی در ایران و همچنین متفكرین مشروطه (مانند آخوندزاده) چند مطلب تحقیقی دارم. مطالب دیگری نیز در مورد مسائل سیاسی روز و اصولاً ایران پس از انقلاب و نقشی كه آزادیخواهان ایرانی میتوانند در مسیر تحول بازی كنند و همچنین پارهای از معضلات اجتماعی جامعهی ایران بعد از انقلاب مثل پدیدهی تنفروشی نیز متونی نوشتهام.
درعینحال باید بگویم كه من در مورد تئاتر و سینما و بخصوص تئاتر نیز تعداد زیادی مطلب پژوهشی نوشتهام و همچنین مطالبی در مورد تئاتر امروز جهان به فارسی ترجمه كردهام.
سلام تورنتو : نفوذ و موفقیت هنر و ادبیات ایرانی درهنر و ادبیات امروزه جهان، از جمله در تئاتر را چگونه ارزیابی میكنید؟
بیضایی : در داخل ایران محدودیتهای بیشمار و در راًس آن سانسور و نبود آزادی باعث شده بسیاری از جوانان به كار هنری جلب شوند، چرا كه فضا و زبان هنر رهاییبخش است و قدرت تخیل و خلاقیت میتواند تمام مرزهای ممنوعه را پشت سر بگذارد.
زبان هنر، زبان پرسش است و بر خلاف زبان سیاست و بخصوص سیاستی كه با استبداد ایدئولوژیکِ درهمآمیخته حكم صادر نمیكند. من جداً امیدوارم كه در میان اینهمه علاقمندانی كه به كار هنری روی آوردهاند استعدادهای درخشانی بتوانند زمانی به موجهای جریانساز هنری بدل شوند. البته میدانم كه در شرایط كنونی بسیاری از این استعدادها هنوز بروز نكرده نابود میشوند.
در مورد تئاتر باید بگویم كه هنر صحنه از آنجا كه هنر زندهاست، بسیار اجتماعی است و درعینحال نفس به نفس تماشاگر زنده شكل میگیرد و میبالد، هراس سانسورچیان از این هنر نیز چندین برابر است و در نتیجه سانسور شدیدتری در آن اعمال میشود. با اینهمه میدانم كه تلاشهای بسیار برای گذشتن از این سدها و موانع و ارائهی آثار درخشان تئاتری انجام شده و میشود كه امیدوارم زمانی به بار بنشیند.
در خارج از ایران هم باوجود تمام پراكندگیها و بیامكانیها در این سالها گروههای زیادی داشتهایم و داریم كه با تولید و كار بیوقفه هنر تئاتر ایرانی را در اینجا زنده نگاه داشتهاند و تلاشهای موفقی نیز در این زمینه داشتهایم.
سلام تورنتو : از كدام يك از آثار خود بیشتر راضی هستید؟
بیضایی : پاسخ دادن بهاین سوال از این نظر دشوار است كه من بههر كاری كه بروی صحنه میبرم تا موقعی كه ساخته و پرداخته شود دلبستگی عجیبی دارم و بعد كه بروی صحنه رفت در واقع كار منِ كارگردان بنوعی به پایان میرسد و به فكر كار بعدی هستم. اما مقایسهی آنها با يكدیگر مثل این میماند كهاز مادری بخواهید میان فرزندانش يكی را انتخاب كند. با اینهمه سه تا از نمایشهایم هستند كه هنوز بسیار دوستشان دارم و شاید زمانی تصمیم بگیرم آنها را دوباره بروی صحنه ببرم.
يكی اولین نمایشم بنام «مرجان، مانی و چند مشكل كوچک» است و دومی »سرزمین هیچكس». نمایش سوم هم تا همین اواخر روی صحنه بود ، «آوای سكوت» نام دارد و بزبان آلمانی كار و اجرا شدهاست.
درعینحال اولین متن نمایشی كه نوشتم اما خودم آن را كارگردانی نكردم را نیز دوست دارم زمانی به كارگردانی خودم اجرا كنم. نام این نمایش «بانو در شهر آینه» است. اما باید بگویم آنقدر كارها و ایدههای جدید در ذهنم هست كه نمیدانم آیا اجرای دوباره ی آن كارها امكانپذیر خواهد بود يا نه.
كاری كه در ذهنم آن را نوشتهام و هنوز بروی صحنه نبردهام و بهآن دلبستگی عجیبی دارم نیز در مورد طاهره قرهالعین است و نمیدانم چه زمان امكان كاركردن آن برایم فراهم خواهد شد.
سلام تورنتو : درباره فستیوال تیرگان، چه پیش بینی میكنید؟ انتظارات شما چیست؟
بیضایی : من جداً امیدوارم كه جشنواره تیرگان بتواند امكان يک تبادل فكر میان هنرمندان و مردم و همچنین میان خود آنها بوجود بیاورد.
انتظارم این است كه در این جشنواره ورای معرفی آثار هنری ایرانی به كاناداییها، این امكان بوجود بیاید كه با توجه به دوران بسیار سختی كه هنر ایران تحت فشار سانسور و حاكمیت ایدئولوژی میگذراند، میان هنرمندان ایرانی شركتكننده و مخاطبین آنها نیز امكان گفتگو و تبادل نظر در این مورد بوجود بیاید.
كسی كه كار هنری میكند نمیتواند بختكی بنام سانسور را كه بر سر فرهنگ و هنر ایران سنگینی میكند نادیده بگیرد. امیدوارم با وجود تمام محدودیتها و معذوریتهای قابل درک، از كنار این معضل و سد بزرگ شكوفاشدن واقعی هنر بیاعتنا نگذریم.
ما هنرمندان ایرانی هستیم و برای كشوری بنام ایران كار میكنیم. پرسش و تعمق در چیستی و چگونگی سرزمینی كه جان و روح و هنر ما بدان بستهاست از این مسیر نیز میگذرد. درعینحال امیدوارم امكان همكاریهای دراز مدت برای هنرمندان و برگزاركنندگان نیز بوجود بیاید كه شكل گرفتن چنین چشماندازی میتواند به تداوم و ثبات در كار تولید هنری برای ایرانیان نیز ياری رساند. همچنین امیدوارم خستگی كار طاقتفرسایی كه دوستان برگزاركننده برعهده گرفتهاند با برگزاری موفق این جشنوارهاز تنشان بیرون برود.