تئاتر مستند (١)

( چاپ شده در كتاب نمايش ١١، كلن،٢٠٠٢ )

تئاتر مستند همانگونه كه‌از نامش پيداست با تكيه بر اسناد، مدارك، گزارشها و خلاصه‌ی تمامی اطلاعات موجود در مورد يك واقعه به بازسازی صحنه‌ای آن می پردازد.

می دانيم كه “سند” برای اثبات يك واقعيت بكار می رود در عين حال می توان آن را برای نشان دادن غيرواقعی بودن يك ادعا نيز بكار برد. سند و استدلال به قصد اثبات يك واقعيت در يك ارتباط تنگاتنگ با يكديگر قرار دارند. از آنجا كه‌ آنچه در تئاتر مستند بازسازی می شود بر اساس اسناد واقعا موجود شكل گرفته‌است، هدف اين تئاتر همانا كمك به تقويت قدرت استدلال و تكيه بر منطق فكری است. پس پيش شرط پرداختن به‌اين نوع از تئاتر، توانايی استفاده‌از تعقل، قدرت تحليل و تسلط بر منطق سقراطی است. بعبارت ديگر تئاتر مستند  آنگونه كه “پتر وايس”(١٩٨٢-١٩١٦)، يكی از پيشگامان اين تئاتر  آن را تعريف می كند، تئاتری است كه پيش از هر چيز به سنديّت يك موضوع می پردازد ، تئاترِ گزارش دهنده‌ است. در اين نوع از تئاتر اسناد موجود بدون كوچكترين تغيیری در محتوا و تنها با پرداخت در فرم بر صحنه بازسازی می شود. اما از آنجا كه هنر اصولا ريشه در اين واقعيت دارد، در هر اثر هنری جزيیات واقعيت و جزيیات تخيل با يكديگر در می آميزند ، يعنی با يكديگر در يك رابطه‌ی ديالكتيكی قرار دارند.  بهمين دليل نقش نويسنده‌ی تئاتر مستند چندان تفاوتی با نقش نويسنده‌ی يك درام داستانی ندارد ، چرا كه هر دو درك شخصی خود را از واقعيت اجتماعی موجود بنمايش می گذارند، منتها هر يك با ابزار هنری خاص خود.

با اينهمه تئاتر مستند بهيچوجه نمی خواهد برای تماشاگرش اين سوءتفاهم را ايجاد كند كه واقعيت موجود قرار است در صحنه‌ی تئاتر تقليد شود و بهمين دليل، با استفاده ‌از نوعی “فاصله گذاری” در فرم، نمايش داده می شود. فاصله گذاری پيش شرط اصلی و زيبايی شناسانه‌ای است برای باز كردن و پرداختن به يك واقعه.

بعبارت ديگر در تئاتر مستند اين فرم است كه ماتريال موجود را به محتوی تبديل می كند. اينكه يك نويسنده‌ی تئاتر مستند تا چه حد موفق به فرم دادن به ماتريال موجود شود و بتواند قوانين و نظم اجتماعی موجود را برجسته سازد، علاوه بر اينكه به توانايی‌های هنری‌اش بستگی دارد،  به حدود و عمق شناخت و قدرت تحليل نويسنده نيز وابسته‌است. بدون حضور نگاه سوبژكتيو نويسنده هيچ سندی نمی تواند به‌ اثبات برسد. در عين حال تئاتر مستند يك ژانر نيست، بلكه شاخه‌ای است از ژانر “تئاتر سياسی”. اين تئاتر در جهت مخالف تفكر حاكم و رايج در يك اجتماع حركت می كند. تئاتر مستند ، تئاتری است جهت دار كه خود را در موضع انسانهای تحت ستم قرار می دهد. به نظر پتر وايس “سند” می تواند به بالا بردن سطح آگاهی و از بين بردن پيشداوری كمك كند. وايس بر اين نكته تاكيد می ورزد كه تئاتر می بايست به جزء جدايی ناپذيری از زندگی اجتماعی تبديل شود و بر آن تاثير بگذارد. بهمين دليل به گمان وی تئاتر می بايست از شكل بی هدف “بازی” فاصله بگيرد و مسئوليتی را كه روزنامه و  تلويزيون … از عهده‌ی آن بر نمی‌آيند، يعنی نقد بی پروا و گزارش بلاواسطه و عريان واقعيت، بدون رعايت مصلحت سياسی صاحبان قدرت بر عهده بگيرد. اصولا تئاتر مستند در دهه‌ی شصت و بخصوص در كشورهای كاپيتاليستی شكل گرفت. چرا كه در اين دوره با شكل گيری جنبشهای اعتراضی در اروپا، نياز به وجود اطلاعات دقيق، پرده برداری از دروغهای تاريخی و مصلحتی و همچنين نياز به وجود يك آلترناتيو در شيوه‌ی زندگی و تفكر سياسی بيش از پيش ملموس بود. در اين دوره‌ آنچه بيش از هر چيز اهميت داشت، جستجوی واقعيتهای تاريخی بود از طريق يافتن اسناد تاريخی پيدا و پنهان. بعبارت ديگر تئاتر مستند در دورانی شكل گرفت كه نياز به شكستن حاكميت تابوهای اجتماعی بيش از پيش حس می شد. اين نياز زمانی دوچندان شد كه وسايل ارتباط جمعی كه به مونوپولهای خادم سرمايه داری تبديل شده بودند ، در جهت تحكيم اين تابوها می كوشيدند و نه تضعيف آنها.

 در تئاتر مستند، آنچه بروی صحنه می رود عيناً همان واقعيت تجربه شده نيست، بلكه بازسازی اين واقعيت است با رعايت زيبايی شناسی و ابزار نمايش، توسط نويسنده‌ای كه بر اساس تعريف و درك خود  از اين واقعيت، که  نقشی تعيین كننده در چگونگی پرداخت به واقعيت بازی می كند. در اينجا نزديكی تئاتر مستند به تئاتر اپيك برشت ملموس تر می شود. تئاتر مستند می بايست خود را بعنوان يك توليد هنری ببيند و انتظار داشته باشد كه بعنوان اثر هنری نگاه شود. بهمين علت تئاتر مستند مواردی از واقعيت را بعنوان مثال بر می گزيند تا از پس آن مكانيسمهای عمل كننده را بازشناسی كند و بدين طريق قابل تعميم بودن اين مثالها را برجسته سازد. برای رسيدن به‌اين هدف از تكنيكهای زير استفاده می شود :

تبديل ريتميك كلمه به اكسيون، صراحت در زبان و حركت، شكستن روال صحنه‌ای از طريق خاطره نگاری و بازگشت به لحظاتی از گذشته، بايگانی كردن رفتارهای بيرونی از طريق صحنه‌هايی كه در آن عكس العملهای درونی انجام می شود، ترسيم زوايای گوناگون و متضاد يك موقعيت خاص و برجسته ساختن ابعاد خشونت آميز تاريخ…

تئاتر وايس و تئاتر برشت وجوه ‌اشتراك فراوانی دارد، از جمله داشتن تعريف مشخص ازكاربرد تئاتر در برجسته سازی گره‌های اجتماعی، اعتقاد به تئاتر “ضد روانشناسی” كه در عين حال استفاده‌از ابزارهای روانشناسانه را در جاهايی می پذيرد، رد كامل تئوری “بازی حسی” برای بنمايش گذاشتن تضادهای اجتماعی و مهمتر از همه تاكيد بر علمی بودن مبنای تئاتر كه‌ البته ‌ابزار و فرمهايی كه‌ استفاده می كنند با يكديگر فرق دارد ( برای مثال تكيه‌ی وايس بر سند تاريخی و يا فاصله گرفتن او با تئاتر داستانی….). مهمترين تاثيری كه برشت بر وايس گذاشت، استفاده ‌از افكتهای فاصله گذاری است. با اينهمه فاصله گذاری وايس با فاصله گذاری برشت متفاوت است، چرا كه كاربرد فاصله گذاری در تئاتر وايس، ايجاد لحظات شوكه كننده‌است كه‌از اين لحاظ بيشتر تحت تاثير سوررئاليسم قرار دارد.

در واقع مهمترين جرقه‌های تئوريك و عملی تئاتر سياسی و شاخه‌ی آن تئاتر مستند ، پيش از برشت و وايس در آثار و تئوريهای اروين پيسكاتور (١٩٦٦ -١٨٩٣) زده شد و می توان گفت كه برشت و وايس هر دو شديدا تحت تاثير پيسكاتور قرار داشتند. شايد بتوان گفت كه تئاتر سياسی پاسخ پيسكاتور بود به ناتوانيهای تئاتر ناتوراليستی و تضادهای درونی‌اش، ايزوله شدنش، غير ملموس بودنش و مهمتر از همه به وابسته بودنش به ديالوگ ميان  آدمهای صحنه برای نشان دادن معضلاتی كه با آن درگيرند، بدون در نظر گرفتن اين مهم كه رابطه‌ی ميان انسانها زمانيكه به‌ اين طريق نشان داده شود، درست در خلاف جهت هدف اصلی نويسنده عمل خواهد كرد.

هدف پيسكاتور از پايه گذاری تئاتر سياسی اين بود كه‌از طريق نشان دادن مشروط بودن زندگی و روابط اجتماعی انسان، واقعيات اجتماعی حذف شده را آشكار سازد.

او می خواست از طريق ايجاد ارتباط ميان واقعه‌ی صحنه‌ای و قدرتهای بزرگ تاريخی و تاثير گذار بر ذهنيتِ خصلتهای منفرد غلبه كند. ابزار او برای رسيدن به‌ اين هدف اينها بود: گسترش صحنه‌های شخصی به عرصه‌های تاريخی، سياسی، اقتصادی… . پيسكاتور اولين كسی بود كه در تئاتر از فيلم بعنوان ابزاری برای پيوند صحنه و زندگی بهره جست. او در حين انجام واقعه‌ی صحنه‌ای از فيلمهای مستند از وقايع اجتماعی و سياسی را بنمايش می گذاشت. اين شكل از وارد كردن فاكتهای تاريخی به حريم زندگی فرد بر وابستگی سرنوشت فرد به شرايط اجتماعی صحه می‌گذارد. تحت تاثير آثار پيسكاتور بود كه برشت در دهه‌ی ٢٠ از “تئاتر مستند” نام برد و وايس در دهه‌ی شصت آن را تحقق بخشيد. علاوه بر پتر وايس كسانی چون انتزنبِرگر ، كيپهارد و هوخ هوت نيز به تئاتر مستند روی آوردند و با تكيه بر اسناد تاريخی اوضاع سياسی زمان خود را بر صحنه‌ی تئاتر بازسازی كردند. اما از آنجا كه‌ آثار وايس مهمترين نمونه‌های تجربه‌ی تئاتر مستند هستند، در قسمتهای بعدی اين نوشته برای ملموس تر شدن شكل عملی تئاتر مستند و چگونگی تحقق آن به زندگی و آثار پتر وايس كه در ارتباط تنگاتنگ با يكديگر قرار داشت و همچنين به تحليل چند اثر از او خواهيم پرداخت.

 نيلوفر بيضايی 

منابع استفاده شده:

– H.J. Fliehbach, Die Herausbildung von E. Piscators politischem Theater ( In: Weimarer Beiträge 13 , 1967 )

– G. Rühle, Theater der Republik, Frankfurt, 1967

– H.L. Arnold , Peter Weiss, München, 1973

– B. Burton, Das Dokumentartheater. Stutgart, 1986

– V. Canaris, über Peter Weiss. Frankfurt, 1970

– H.H Hilzinger, Die Dramaturgie des dokumentarischen Theaters, Tübingen, 1977

– Martin Walser, Ein weiterer Tagtraum vom Theater. Frankfurt, 1968