من و انتخابات، یک سال بعد: نیلوفر بیضایی
(بی بی سی – جون 2010)
جنبشی که فرو نخواهد نشست
توضیح بی بی سی: عدهای از صاحبنظران و چهرههای سرشناس ایرانی سال گذشته نظر خود را در مورد انتخابات ریاست جمهوری ایران در سایت فارسی بی بی سی منتشر کردند. اکنون با گذشت یک سال، از آنها خواسته شده است که نظر خود درمورد آنچه دراین مدت اتفاق افتاد و نگاه امروز خود را به آنچه یک سال پیش نوشته بودند برای ما بنویسند.
به سالگرد حضور پر شور میلیونها ایرانی در خیابانهای ایران برای اعتراض به کودتای انتخاباتی و به استبداد دینی نزدیک میشویم.
در مقالهی “من و انتخابات” نوشتم که در انتخاباتی که با هیچ معیار استاندارد جهانی همخوانی ندارد و عرصه حضور کاندیداهایش ازیکسرِ حکومت دینی آغاز و بهسرِ دیگر آن ختم میشود، شرکت نمیکنم. نوشتم که تحت همینشرایط نیز امکان عدم تقلب تقریبا صفر است. نوشتم که حکومت اسلامی علیرغم اینکه با سرکوب و ارعاب مخالفین را بهسکوت وا میدارد، به نمایش “قدرت مردمی” و حمایت مردم از بازیهای انتخاباتیاش محتاج است و همین دلیلی میتواند باشد برایهمسویینکردن با آنچه نتیجهاش از پیش مشخص است.
چندی بعد در “من پس از انتخابات” از صدای اقتدار ملت سخن گفتم. ملتی کهاینبار باز با اعتماد به کسانی که گمان میکنند دمکراسی از صندوق رای حکومت دینی بیرون خواهد آمد، تصمیم به شرکت در انتخابات را گرفته بود و میدید کهچگونه حاکمان از حضورش به غیرانسانیترین شکل ممکن سود جستند و از حضورش برای انکار وجودش بهره بردند. ملتی که به خیابان آمد تا بگوید که هست و بیشمار است.
این ملت دیگر آن ملت سی و یک سال پیش نیست. سی و یک سال تجربه پشت سر نهاده و هر چند آموخته در روزمرگی و برای گذران زندگی بنوعی با حاکمان کنار بیاید، اما به تعداد کسانی کهاز جنس حاکمان نیستند، نفی خشونت بیحد ومرز خشک مغزانی است که کلید بهشت را با به قتلرساندن دگر اندیش در دست خویش میبینند و کشتن مخالف را نه قتل، بلکه انجام تکلیفالهی میدانند. وجود این کسان، انکار تک تک قوانین، آداب و مناسباتیست که حاکمان با استفاده از سیستم مغزشویی خواستهاند بهاین ملت تزریق کنند.
امروز در آستانه سالگرد حضور پر شکوه ملتی که خواهان تحول و پیشرفت است، اعتراف میکنم که من نیز چون بسیاران دیگر قدرت حکومت دینی را بسیار بیش از آنچه هست، دیده بودم. فکرمیکردم با توجه به سرکوب سیستماتیک سی و یک ساله و با وجود تمام ابزارهای آموزشی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در دست حاکمیتِ تمامیتخواه، رؤیای حضور میلیونی مردم معترض تا دههها به واقعیت تبدیل نخواهد شد. اما شد…
دستگاه تبلیغاتی حکومت توانسته بود مخالفی چون من را نیز به باور به بیحد و حصری قدرتش مجبور کند، اما حضور میلیونی مردم نشان داد کهاین “قدرت” با وجود تمام ابزارهایی که در دست حاکمیت است، چقدر پوشالی است.
دیدم به چشم که تحولخواهانی که در سالهای دهه شصت در اقلیت بودند، امروز به اکثریتی تبدیل شدهاند که توانسته بسیاری از مدافعان دیروزینِ حکومت اسلامی را نیز با خود همراه کند.
شاید بتوان گفت بزرگترین جابجایی تاریخ ایران در میان نیروهای اجتماعیامروز دارد در مقابل چشمان ما صورت میگیرد. آن اکثریتی که به دنبال فتوای فلان روحانی و دستورات فلان رهبر فرهمند، همهچیز را دربست میپذیرفت یا نفی میکرد، دیگر وجود خارجی ندارد. جابجایی و تحولی که در درون خود مذهبیها در حال صورت گرفتن است، امری غیرقابل انکار است.
دوران جزمگرایی و خشکاندیشی، دوران تقسیم انسان و عالم به خوب مطلق و بد مطلق درحال گذر است. دوران، دوران شک و پرسش و جستجوست. دوران کاوش است در چرایی آنچه که خود در ایجادش سهم داشتهایم و دوران تلاش است برای گذار بیخشونت از یکی از سختترین آزمونهای تاریخی ملتی بزرگ. این گذار با گرفتن درسهایی از انقلاب مشروطه و انقلاب ۵۷ و با تجربه سی یک سال زندگی تحت حاکمیتِ ترکیبی ناموزون، متضاد، نابهنگام و نامبارک در تاریخ ما به نام جمهوری اسلامی ممکن میشود.
امروز کهاین مطلب را مینویسم، ملت ما در شوکی دیگر بهسر میبرد. باز فرزندانش را کشتند و به زندان انداختند، باز میکشند و به سکوت وامیدارند. اما جنبشی که در ۲۲ خرداد سال گذشته به یک جنبش همگانی تبدیل شد، جدا از اسامی و رنگها، جنبشیست که فرونخواهد نشست. جنبش اکثریتی است که خواهان فضای تنفس، آزادی و دمکراسی است، در برابر اقلیتی که گمانمیکند میشود با استفاده از حربههای صد و پنجاه ساله و با سرکوب و شستشوی مغزی و کشتار بر مردمی حکومت کرد که امروز بسیار از حاکمان خود جلوترند و بال آرزوهایشان بر فراز تمام این سرزمین گسترده شده است؛ آرزوهایی که اگر روزی دست نیافتنی به نظر میرسید، امروز با وجود نسلی آگاه و با نگاه به شکنندگی حاکمیتی که از درون فرو میریزد، از هر زمان دیگر بدست آوردنیتر شده است.