مصاحبه با سايت ادبيات و فرهنگ
( مصاحبهگر: م- ساقی 2007)
– خانم بيضايی کمی از خودتان بگويید.
متولد سال 1967 هستم و بيست و دوسال پيش بناچار ايران را ترك كردم و به آلمان آمدم. در دانشگاه گوتهی فرانكفورت تحصيل كردهام. رشتههای تحصيلیام ادبيات آلمانی، تئاتر- سينما و تلويزيون و تعليم و تربيت بوده و درهمين رشتهها در سال 1994 فوقليسانس (كارشناسیارشد) گرفتم. درهمان سال گروه تئاتر“دريچه” را بنيانگذاری كردم و ازآنسال تا بهامروز سيزده نمايشنامه كارگردانی كردهام كه متن بيشاز نيمی ازاين نمايشنامهها را خودم نوشتهام. همچنين طراحی صحنه، لباس و نور كارهايم را نيز برعهده داشتهام. حدود بيست مطلب، كار پژوهشی و ترجمه در زمينهی تئاتر و سينما نوشتهام كه در كتاب نمايش ( كه تا چند سال پيش بطور مرتب در شهر كلن انتشار میيافت) چاپ شده و بيشاز هشتاد مقاله و مطلب پژوهشی در زمينهی مسئلهی زنان و مسايل سياسی و اجتماعی نيز برشتهی تحرير درآوردهام كه در نشريات و سايتهایاينترنتی بهچاپ رسيدهاست. همچنين سهتا از نمايشنامههايم را نشرباران در سال 1998 منتشركرد و سه نمايشنامهی ديگرم در كتاب نمايش چاپ شدهاست.
2- شما با تلاشهای سياسی و هنریتان، چههدفی را دنبال میکنيد؟
كار هنری و بطور مشخص تئاتر برای من در وهلهیاول وسيلهای است كهاز طريق آن با پيچيدگيهای جهان پيرامونم، جامعه و محور اصلی همهی اينها يعنی انسان روبرو میشوم. بعنوان يك انسان در جهانی كه زندگی میكنم و با توجه بهروند پُرشتابی كه طی میكند، حس میكنم كهاين شتابها و گذارها فرصت تاًمل و درنگ، مهلت پرسش و هضم و حتی امكان زيست انسانی ازمن گرفته شدهاست. در تئاتر تلاش میكنم تا اين فرصت دوباره ايجاد شود كه بهخود و بهاطراف خود با تعمق بنگريم، تفاوتها و تضادها را ببينيم، اما ازآنها بیتفاوت نگذريم، انسانها را بعنوان فرد ببينيم و حضور و حرمت آنها را ناديده نگيريم. همچنين روبروشدن با پيشداوريها و قضاوتهای شتابزده، تعصب و هرآنچه باعث میشود انسانهايی به حاشيهی حيات اجتماعی رانده شوند، قدرت و اعمال قدرت جمع بر فرد … اينها همه دغدغههای فكری وهنری من در تئاتر هستند.
در زمينهی سياست، من خود را “ فعال سياسی“ نمیدانم. بدينمعنا كه كار در يك تشكيلات سياسی خاص را كار خود نمیدانم. هرچند كه برای تمام كسانيكه برای ايجاد تشكل و فعاليت گروهی برای آزادی و دمكراسی تلاش میكنند، احترام قائلم. اما بعنوان يك انسان نسبت بهآنچه در پيرامونم میگذرد، نمیتوانم بیتفاوت باشم. بخصوص كه شرايط خاص ايران و درگيری بخش مدرن جامعهی ايران با يكیاز خطرناكترين حكومتهای استبدادی و تماميتخواه يعنی حكومت اسلامی، خواه ناخواه در من اين حس مسئوليت را ايجاد میكند كه به سهم خودم صدايم را برای تحول، برای آزادی و برای برقراری دمكراسی در ايران بلند كنم و در نوشتههايم عواقب حاكميت قرون وسطا را بر ايران و بر روح و روان ايرانی را مورد بررسی قراردهم. ناهنجاريها و گسستهای پياپی كه در نتيجهی سیسال حاكميت اسلامگرايان و نگاه بغايت غيرانسانی، سنتگرا و تبعيضگر اين حكومت در جامعهی ايران بهاوج رسيده، میتواند بهاضمحلال و انحطاط فرهنگ و تمدن ايرانی بينجامد. چگونه میشود چنين وضعيتی را ديد و سخن نگفت.
3- چه کس و يا کسانی مشوق شما در کارهای هنریتان بودهاند؟
بطور مستقيم، هيچ كس. همانطور كه میدانيد من در يك خانوادهی هنری بدنيا آمده و رشد كردهام. هم خانوادهی پدریام و هم خانوادهی مادریام با ادبيات، تئاتر و سينما بطور حرفهای در ارتباط بوده و هست. در حقيقت كتاب، فيلم و تئاتر جزئی از زندگی من بودهاست. اما هيچكس بطور مستقيم من را تشويق نكرده كه بهاين عرصه پا بگذارم. علت اصلیاش هم اين است كهاز كودكی خانوادهام برای راًی، نظر و تصميم من احترام قائل بوده و نخواسته تمايلات خود را بهمن تحميل كند. درعينحال فكرمیكنم بدليل نبود امنيت شغلی و مصايب بيشمار اين حرفه، بطور غيرمستقيم حتی خواستهاند مرا دربرابر ابتلاء بهآن حفاظت كنند. با اينهمه همانطور كه در جای ديگری نيز گفتهام اهل هنر و قلم در خانوادهام بطور غيرمستقيم بر من تاثير گذاشتهاند. اين بخت را داشتهام كه با بودن در پشت صحنهی كارهايشان، باديدن مراحلی كه تا خلق اثر هنری طی میشود، جذابيت و جادوی اين حرفه را چون رازی ناگشودنی در خود درونی كنم.
4- هنرمند به چه کسی گفته میشود؟
به باور من هنرمند كسیاست كه خلق و آفرينش هنری جزء جدايیناپذير، مداوم و بیوقفهی زندگی و افكارش است. درعينحال كسی است كه استعداد هنری خود را با گسترش دانش و تجربه كهامری هميشگیاست و تا هنگام مرگ ادامه دارد، پرورشداده و میدهد… كسیاست كه توليد میكند، میسازد، به چالش میكشد و به چالش كشيده میشود تا چيزی بر زيبايی جهان و مفهوم زندگی بيفزايد، حتیاگر از زشتيها بگويد و كوچكترين اثریاز زيبايی در جهانِ اثرش نباشد.
5- يک کارگردان تئاتردر چه شرايطی میتواند بهترين کار هنری خود را به جامعه پيشکش کند؟
در اين مورد نمیتوان حكم صادر كرد. اما چون مشخصاً در مورد كارگردانی تئاتر سوال كردهايد، بايد بهاين نكته اشاره كنم كه كار تئاتر به شرايط بيشماری از بازيگر خوب تا عوامل حرفهای كار و بودجهی كافی و مهمتر از همه (و در اينجا به شاخههای ديگر هنری نزديك است) به آزادی و امنيت شغلی نياز دارد، مسلم است كه در شرايطی كه امكان شكوفايی اثر وجود داشته باشد، میتواند كار بهتری ارائه دهد. با اينهمه نمیتوان ناديده گرفت كه حتی در بدترين شرايط نيز وقتیاستعداد، ايدهی درخشان، توانايی آفرينش و ديد وسيع و جديت و پشتكار وجود داشته باشد، میتوان از هيچ همه چيز ساخت.
6- تاتر و سينما، چه تفاوتهايی با يکديگر دارند؟
تئاتر هنرِ مادر است. مادرِ سينماست. هنر ايجاد لحظههای فراموش نشدنیاست كه نفس به نفس با تماشاگر، با مخاطب روبرو میشود. ارتباط تئاتر با مخاطب يك ارتباط بیواسطه است. تئاتر روتوشبردار نيست. تئاتر هنر دقت در جزيیات و ساختن در لحظهاست. تئاتر در نتيجهی تمرينهای طولانی و فشرده ساخته میشود و میبالد، اما ممكن است در لحظهی اجرا در اثر يك لغزشِ جزئی تمام اثر خود را ازدست بدهد. تئاتر به نيرویانسانی وابسته است. با انسان بدنيا میآيد و با انسان میميرد. سينما تركيبیاز ايدهی هنری، نيرویانسانی و تكنيك است كه در آن تكنيك سهم عمدهتری دارد. برای همين و بيشتر بعنوان يك صنعت از آن نام برده میشود. مخاطب سينما بسيار گستردهتر از مخاطب تئاتر است. در سينما میشود يك پلان را بارها تكرار كرد و بهترين را برگزيد، میتوان بارها اشتباه كرد و آنرا تصحيح كرد. شما يك فيلم را میتوانيد بارها ببينيد، اما فيلم تغيیر نمیكند. ممكن است تحليل و درك ما از آن تغيیر كند، اما نوع ارائهی موضوع فيلم تغيیرناپذير است. فيلم از زمانيكه پخش میشود، يك اثر تمام شده و كامل است. در تئاتر، هر اجرا با اجرا ديگر متفاوت است. تئاتر در طول اجراها پخته میشود، جا میافتد، بر اساس بده بستان ميان صحنه و تماشاگر حتی تغيیر داده میشود. سينما با دو حس بينايی و شنوايی ما ارتباط برقرار میكند در حاليكه تئاتر حداقل با چهار حس بينايی، شنوايی، لامسه و بويايی در ارتباط است. در تئاتر بوی دود، بوی سيگار، ارزش زمين در هنگام پريدن. همهیاينها با تماشاگر است. در فيلم بازی بازيگر بدون حضور و تاثير تماشاگر و تنها در ارتباط با دوربين انجام میشود و برای همين قابل تكرار است. در فيلم شما در بسياری لحظات تمام جزيیات انسان و حركات او را نمیبينيد. مثلا در نمای نزديك، شما صورت بازيگر را میبينيد، اما دستهايش را نمیبينيد. در تئاتر شما انسان را با تمام اجزاء فيزيكی، روحی و حسیاش میبينيد. بههرحال بدون اينكه قصدم ارزشگذاری باشد، بايد بگويم كه برای من تئاتر جذابيتهای بيشتری دارد.
7- آيا مايل نبوديد بجای يک هنرمند تاتر، يک سياستگر تاثيرگذار بوديد. چرا؟
خير، اصولا روحيهی من با سياسیكاری آنهم از نوع ايرانیاش سازگاری ندارد. اما كار هنری من بهيچوجه نسبت به سياست بیتفاوت نيست.
8- پول و سرمايه، در موفقيتهای هنری چه نقشی بازی میکنند؟
بدون پول و بودجهی مناسب نمیتوان از عوامل كار حرفهای استفاده كرد و اين به كيفيت كار هنری لطمه میزند. بدون داشتن كس يا كسانی كه كار تبليغات و ارتباط با مطبوعات را انجام دهند، اثر هنری امكان عرضهشدن و ديدهشدن پيدا نمیكند. اصولا خود ما هنرمندان فروشندگان خوبی برای آثارمان نيستيم. تبليغات تاثير بسيار زيادی دارد كه بدون داشتن امكانات مالی ممكن نيست.
9- به عنوان يک کارگردان، آيندهی تئاتر ايران را چگونه میبينيد؟
يك نسل جديد تئاتری بوجود آمده كه ايدههای خوب دارد اما در شرايط خفقان امكان رشد آزادانهی هنری را ندارد. استعدادهای ما پيشازاينكه شكفته شوند در نطفه خفه میشوند. آيندهی تئاتر از آيندهی كل ايران جدا نيست. بهمين دليل هنر و هنرمند نمیتواند نسبت بهآنچه دارد بر كشور و مردم ايران میرود بیتفاوت باشند. يا همه باهم برای دههها فرومیرويم و يا اينكه موفق میشويم در همهی عرصهها، از قدرت سياسی گرفته تا نگاهمان بههنر تحول اساسی ايجاد كنيم.
10- نقش هنر و هنرمند، در گسترش آزادی و مردمسالاری در کشورهای زير ستم چيست؟
بسيار مهم و اساسی است. هنر هر دوران عصارهی روحيات و ايدهآلهای جامعه در آن دوره است. هنر همواره به عنوان يكیاز اهرمهای مهم تاثيرگذار همراه با روندهایاجتماعی و سياسی و يا در عكسالعمل بهآنها حركت كردهاست. سبكهای هنری غالب در هر دوران با وقايع اجتماعی و نيازهای آندوران تطابق داشته و همواره در روندهایاجتماعی تاثيرگذار و تاثيرپذير بوده است. از آنجا كه روح هنر با مفهوم آزادی ارتباط تنگاتنگ دارد، نقش آن در گسترش مفاهيمی چون آزادی، رفع تبعيض و ستم بسيار حائز اهميت است.
11- چه پيشنهاد و يا پيامی بههنرمندان تئاتر وسينما داريد؟
به خودشان و به مخاطبشان دروغ نگويند و برای جوهرِ حقيقتجوی هنر حرمت قائل باشند.