فروغ فرخزاد و قرةالعین: جسارت در فراتر رفتن از مرزها
جولای 19, 2012 | هنر
گفت وگوی شهروند با نیلوفر بیضایی کارگردان تئاتر
همانگونه که میدانید همین جمعه (۲۰ جولای) تازهترین کار نیلوفر بیضایی به نام چهره به چهره در آستانه فصلی سرد در تورنتو روی صحنه میرود. این دومین حضور او در تورنتوست. پیش از این بیضایی در سال ۲۰۰۸ با تئاتر بوف کور به تورنتو آمده بود.
گفت وگویی را که در زیر می خوانید به صورت کتبی و به انگیزه اجرای نمایش چهره به چهره در آستانه فصلی سرد در تورنتو، با او انجام شده است.
این نمایش با نویسندگی و کارگردانی نیلوفر بیضایی و بازیگری بهرخ بابایی، نیلوفر بیژنزاده و یگانه طاهری روز جمعه ساعت ۸ شب در مرکز هنرهای نمایش ریچموندهیل به روی صحنه میرود.
نیلوفر بیضایی، فرزند بهرام بیضایی کارگردان نامدار تئاتر و سینمای ایران است. مادرش منیراعظم رامینفر که او نیز از یک خانواده هنرمند برخاسته است؛ خواهرزاده استاد عباس جوانمرد از پیشکسوتان تئاتر ایران و نیز بنیانگذار تئاتر ملی ایران است.
نیلوفر بیضایی از سال ۱۹۸۵ در آلمان و در تبعید بهسر میبرد. او پس از پایان تحصیل در رشتههای ادبیات، تئاتر/سینما و تلویزیون و تعلیم و تربیت از دانشگاه فرانکفورت، در سال۱۹۹۴ گروه تئاتر دریچه را پایهگذاری کرد و به نمایشنامهنویسی و کارگردانی تئاتر پرداخت.
پساز بیشاز صد و پنجاه اجرای نمایشهای گوناگون در اروپا، در سال ۲۰۰۸ برای نخستین بار یکی از نمایشهای او (بوف کور) خارج از اروپا و در شهر تورنتوی کانادا به روی صحنه رفت. بوف کور پیشاز آن در اروپا نیز اجرا شده بود.
همچنین نمایش دیگر او «یک پرونده، دو قتل» در سال ۲۰۱۰ علاوه بر اروپا در ونکوور کانادا نیز اجرا شد.
موضوع آثار نمایشی او حول محور “هویت جویی”، “تبعید”، “جبر و اختیار” ،“زن بودن در جامعه ی سنت زده”، “رهاشدگی میان دو فرهنگ” و “انسانهای در حاشیه” … بوده است.
نیلوفر بیضایی به فرم در کار نمایشی بسیار اهمیت میدهد و در این زمینه تلاشهای گوناگونی انجام داده است.
بیضایی با نوشتن مقالات و مطالب پژوهشی در مورد تئاتر و سینما و همچنین ترجمهی مطالب تئاتری در این زمینه نیز پرکار بوده است. او علاوه بر کار و فعالیت در زمینهی تئاتر تعداد چشمگیری مطلب و کار پژوهشی در زمینهی مسائل اجتماعی و سیاسی و مسئله زن منتشر کرده است.
در سال ۲۰۰۵ جایزهی آکادمی ایرانی هنر، ادبیات و رسانه در بوداپست، در رشتهی هنرهای نمایشی به عنوان بهترین کارگردان به او تعلق گرفت و در همان سال یکی از متون نمایشیاش «دختران خورشید» توسط گروه تئاتر سوئیسی مارالام به کارگردانی پتر براشلر به روی صحنه رفت.
جدیدترین اثر نمایشی نیلوفر بیضایی به نام چهره به چهره در آستانه فصلی سرد از ماه اکتبر ۲۰۱۱ روی صحنه است. این نمایش در دو تابلوی نمایشی به زندگی و افکار طاهره قرةالعین و فروغ فرخزاد میپردازد.
یکی دیگر از زمینه های کاری نیلوفر بیضایی نوشتن مقالات و مطالب پژوهشی در مورد تئاتر و سینما و همچنین ترجمهای است
چه شباهتی میان فروغ فرخزاد و قرةالعین دیدید که این دو زن را موضوع کار نمایش خود کردید؟
ـ شاید در وهلهی اول شاعر بودن هر دو به نظر برسد، اما شاعر بودن آنها به خودی خود برای من ملاک نبوده، بلکه جسارت آنها در فراتر رفتن از مرزها، جلوتر بودن از زمانهی خود و درعین حال تاثیرگذار بودن آنها بر نسل های آینده برای من مهم بوده است. اشعار و آثار آنها بازتاب دهندهی افکار و بودشان است. یعنی آثار هیچیک را نمی توان از خود شخصی اش جدا کرد. در عین حال هر دوی آنها برای این که خودشان باشند و بتوانند بر طبق افکارشان زندگی کنند بهای سنگینی پرداختند و چه بهایی سنگین تر از از دست دادن فرزند.
به چه جنبه هایی از زندگی این دو زن محبوب ایران معاصر پرداخته اید؟
ـ به دغدغههایشان و آنچه برایش حاضر به پرداختن این بهای سنگین شدند. البته دغدغههای آنها با یکدیگر متفاوت است، ضمن این که در ارتباط منطقی و تنگاتنگ نیز قرار دارد. اگر طاهره در راه حقوق برابر زنان و مردان و در این مسیر در راستای رفرم دینی و ترویج فکر و آیین نو گام برداشت، فروغ مرحلهی دیگری از این تلاش را که بیشتر درونی ست به نمایش میگذارد. فروغ پرچمدار مبارزهای نیست، اما در عین حال تمام زندگیاش مبارزه است. فروغ انسانیست با همهی تناقضهایی که یک انسان میتواند داشته باشد و بدون اینکه قهرمان باشد یا بخواهد که باشد، از هرگونه سلطه و اتوریته گریزان است. تناقض او البته در این است که علیرغم این گریزان بودن از اتوریته، خودش از یک اتوریته به یک اتوریتهی دیگر پناه میبرد، اهمیت او در این است که به این تناقضات فکر میکند و بخصوص در راستای هویتجویی زنانه در جستجوی نقش خود این افکار را با ما در میان میگذارد، در آثارش و از طریق زندگیاش.
ما در تاریخ معاصرمان این دو چهره کاملاً شاخص و تأثیرگذار زن را در کنار زنان بسیار دیگر داشتهایم، به نظر شما چه اتفاقی برای جامعه ما افتاد که در حال حاضر زنان مملکت ما با سابقه درخشان مبارزاتیشان از طبیعیترین حقوق فردی اجتماعی و سیاسی خود محرومند؟
ـ پدیدهای به نام انقلاب اسلامی. آنچه طاهره برایش مبارزه کرد یعنی برابری حقوق زن و مرد و همچنین رهایی از حجاب اجباری به همین دلیل اهمیت مییابد که با تلاش برای ایجاد یک رفرم دینی و رهایی از قوانین شرعی اسلام شیعه همراه بود. امروز همین قوانین در اثر انقلاب اسلامی در ایران به قوانین رسمی ایران بدل شدهاند. طاهره از یک خانوادهی روحانی شیعه برخاست. من در این کار از طریق بازسازی حضور او تلاش میکنم به خودمان یادآوری کنم که همهی این “طاهره”ها که امروز برای حقوق برابر و برای تغییر تلاش میکنند، حتی اگر او را نشناسند وامدار حضور او در ناخودآگاه تاریخیشان هستند. بسیاری از زنانی که امروز در تلاش برای حقوق برابر هستند نیز از خانوادههای مذهبی متعصب میآیند. شاید باید این انقلاب خانمانبرانداز اتفاق میافتاد تا در نتیجهی فجایعش گروههای عظیمی از اقشار سنتی جامعه کنده شوند به صف ترقیخواهان بپیوندند. درعینحال این انقلاب آزمونی برای اقشار مدرن جامعهی ایران بود که، اهمیت آزادیهای فردی و اجتماعی را در شرایط انقلابی درک نکردند و وجوه شباهتشان با اسلامیون روز بروز بیشتر روشن شد.
این برگشت جامعه به عقب چه دلایلی دارد؟
ـ به باور من یکی از بزرگترین آفتها که دیکتاتوری در سرزمین ما ایجاد کرده همین جلوگیری از ایجاد پیشزمینههای فرهنگی و تربیتی استقلال در اندیشیدن و فردیت یافتن است. در این مسیر نظام سلطنتی و دستگاه شیعه با یکدیگر در رقابت بودند. هر دوی این نظامها آدمهایی را نیاز دارند که نتوانند مستقل بیندیشند و در مورد سرنوشت خود تصمیم بگیرند. نیروی روشنفکری ما نیز که تلاش کرد از این سلطه خود را بیرون بکشد، در مسیر تاریخ به دستگاههای فکری دیگری وابسته شد که آن ها نیز به نوعی مانع شکلگیری این استقلال شدند. برای همین این رهایی از یک سلطه و قرارگرفتن تحت سلطهی دیگری این طور تکرار شد. البته این فقط یکی از زوایاست که از نظر من بسیار مهم نیز هست. بررسی جامع این دلایل در حوزه تخصصی من نیست.
نقش هنر و هنرمند از نظر شما در جامعه چیست؟
ـ این پرسشی ست که هر هنرمندی شاید پاسخ دیگری برایش داشته باشد. در نتیجه فکر نمیکنم در این مورد بتوان نسخهای صادر کرد. من میتوانم در مورد خودم بگویم که هر یک از آثار هنریام به گونهای برآمده از تلاش خودم برای درک همین چراهاست. فکر میکنم در هنر، ما این امکان را داریم که به دور از روزمرگی با موضوعاتی که فکر میکنیم مهماند روبرو شویم و آنها را زیر ذره بین بگذاریم تا بتوان آنها را بهتر دید و در موردشان فکر کرد و با یکدیگر گفت وگو کرد. گفت وگو همان چیزی ست که ما بسیار به آن نیاز داریم و هنر یکی از بیواسطهترین ایجاد کنندگان امکان این گفت وگو میان ماست.
شما هم به زبان آلمانی (کشور محل سکونتتان) کار میکنید و هم به زبان فارسی، وجوه تمایز این دو گروه از همکاران در چیست؟
ـ بیشتر کارهای من به زبان فارسی بودهاند. در چند نمایشی که به زبان آلمانی کار کردم هم علاوه بر بازیگران ایرانی، بازیگرانی از ملیت های گوناگون حضور داشتهاند. زبان تئاتر در همه جا مشترک است منتها شاید کار به زبان آلمانی برای من امکانات حرفهای بیشتری را ایجاد کرده است. منظورم امکان کار با بازیگران حرفهای ست. مسلم است که در چنین شرایطی میتوان از خلاقیتهای بازیگران بیشتر استفاده کرد. در کار به زبان فارسی به دلیل پراکندگی بازیگران همیشه با ترکیبی از بازیگران حرفهای و بازیگران کم تجربه کار کردهام که ایجاد تعادل بین حضور صحنهای آنها برایم همواره یک چالش بوده است. ضمن این که در چنین شرایطی امکان استفاده از خلاقیتهای افراد کمتر میشود. اما با وجود تمام مشکلات همواره کار به زبان فارسی را ترجیح دادهام، چون زبان فارسی همچنان و با وجود این که بیش از نیمی از عمرم را در خارج از ایران زندگی کردهام، وطن اصلی من است.
تاکنون از نمایش چهره به چهره در آستانه فصلی سرد چند اجرا داشتهاید، در کجا و استقبال چگونه بوده است؟
ـ تا به حال حدود شش اجرا داشتهایم از جمله در فرانکفورت، کلن، گوتنبرگ سوئد و بوستون و قرار است بعد از اجراهای تورنتو و اتاوا در لوسآنجلس هم دو اجرا داشته باشیم. استقبال از کار درمجموع بسیار خوب بوده است.
با سپاس دوباره برای پاسخگویی به سئوالهای ما و به امید دیدارتان در شهر تورنتو.
و نیز به امید دیدار شما خوانندگان عزیز در شب نمایش. جمعه ۲۰ جولای ساعت ۸ شب در مرکز هنرهای ریچموندهیل.